بودا از شرم فرو ریخت!
با خبر شدیم که برجهای قعله قدیمی شهر غزنی در اثر حوادث طبیعی تخریب و فروریخته است. گفته میشود این قلعه محل اقامت سلطان محمود غزنوی بوده و از بناهای تاریخی این شهر به حساب میآید. این در حالیست که سال گذشته نیز برج "بالابین" این شهر که یکی دیگر از برجهای تاریخی و باستانی به شمار میرفت بر اثر حوادث طبیعی تخریب گردیده بود. این قلعه که در حال ویران شدن است، 36 برج تاریخی دارد که گفته میشود ممکن است این برجها نیز تا اواخر سال جاری به دلیل شکست و ضعفی که در آنها پدید آمده است، از بین بروند.
این برجهای تاریخی در حالی از بین میروند که حدود ده ماه بیش، به سال 2013 باقی نمانده است. قرار است در این سال غزنی به عنوان مرکز فرهنگ و تمدن کشورهای اسلامی معرفی شود. مسوولان امور از آمادگیها برای این سال صحبت میکنند. اما مردم با شکایت از کارکرد مسوولان در آبادانی و بازسازی این شهر شکایت دارند. به گفتهی شماری از اعضای شورای ولایتی، مسوول اصلی تخریب این ابنیهی تاریخی، بیتوجهی مسوولان امور میباشند. به گفتهی آنها عدم مراقبت از آبدات تاریخی سبب شده است تا شماری از بناهای باستانی به مرور زمان از بین بروند.
به نظر میرسد این گفتهی اعضای شورای ولایتی غزنی درست باشد؛ چه اینکه در طی ده سال گذشته حکومت نسبت به آبدات تاریخی هیچ توجهی از خود نشان نداده است. از این که بگذریم حتا نسبت به مسایل فکری و فرهنگی نیز توجه ننموده است. ده سال گذشته تمام همِّ حکومت بر مسایل امنیتی و بازسازی برخی شاهراهها معطوف بوده است در حالی که مسایل فرهنگی عمدهترین مسایل در جهان امروز به حساب میآید. کشورهای جهان ابنیهی تاریخی خود را به چشم هویت فرهنگی خود مینگرند و با تمام امکانات مادی و معنوی از آنها حراست و پاسداری میکنند. زیرا ابنیهی تاریخی نهتنها یک هویت و تاریخ محسوب میگردد بلکه یک سرمایه کلان برای جلب توریستها نیز میباشند. مسایل توریستی از مهمتری منابع سرمایهیی یک کشور به شمار میرود. از اینرو حکومتها در صدد توسعهی آن و ایجاد بستر مناسب جهت جلب توریستان میباشند. اما در افغانستان مع الاسف این مسأله به دیدهی نیک نگریسته نمیشود و از داشتههای موجود هیچگونه مراقبتی صورت نمیگیرد.
افغانستان از لحاظ آبدات تاریخی یکی از غنیترین کشورهای جهان به حساب میآید. تمام نقاط این کشور دارای منابع غنی از لحاظ داشتن آبدهی تاریخی میباشد. هرات، بلخ، بغلان، قندهار، بامیان، ننگرهار، لوگر، کابل، غزنی و... از جمله مناطقیاند که آثار بیشماری آبدهی تاریخی را در خود جای دادهاند. اگر این مسأله (آبدات تاریخی) به عنوان یک چشمهی جوشان سرمایه مورد توجه قرار بگیرد، جای شک نخواهد بود که بخش بزرگی از نیازهای افغانستان را تأمین خواهد کرد. به عنوان مثال میتوان به بامیان به عنوان یک شهر تاریخی اشاره کرد. این شهر نیز مثل بسیاری ازشهرهای دیگر دارای آبدات تاریخی زیادی میباشد. هنوز هم باستان شناسان در حال کاووشاند تا آثار دیگری که زیر خاک مدفوناند را به دست بیاورند. گفته میشود بودای خوابیده که طول آن بیش از سه صد متر می باشد کشف نگردیده است. باستان شناسان در تلاشاند تا آن را کشف کنند. با کشف این بت خوابیده، این شهر بار دیگر به بازخوانی تاریخ چندین هزار سالهی خود خواهد پرداخت. همچنان گفته میشود که کشور جاپان میخواهد بودای تخریب شدهی بامیان را نیز به شکل نمونهای بسازند و یاد و خاطرهی بودای تخریب شده را زنده نگه دارند.
تخریب بودای بامیان از سوی طالبان کار مذهبی خوانده شده است اما به باور نگارنده بیش از این که عمل مذهبی بوده باشد، عمل سیاسی- اقتصادی بوده است. دشمنان افغانستان برای اینکه سرمایههای داخلی افغانستان را نابود کنند در این صدد شدند تا بودا را به توپ ببندند. یا هم تاکهای شمالی را آتش زنند و کاریزها را کور و غیر قابل استفاده نمایند. این مسأله به خوبی نشان میدهد که افغانستان به عنوان یک کشور تاریخی با سرمایههای ملی خار چشم دشمنان خود است. دشمنان افغانستان همواره در هر برههای از تاریخ کوشیدهاند تا سرمایههای ملی افغانستان را یا به یغما ببرند و یا نیست و نابود کنند چنانچه در دوران حکومت طالبان موزیم ملی افغانستان به غارت رفت و بسیاری از آثار تاریخی آن مثل بوداهای کوچک و مجسمههای تاریخی تخریب گردیدند. هم اکنون نیز دیده میشود که کاووشهای خود سرانه و سازماندهی شده در برخی مناطق صورت میگیرد و آثار تاریخی از افغانستان خارجی میگردند.
بنابر این از یکسو دشمنان افغانستان برای فروریزی و انهدام ابنیهی تاریخی افغانستان در تلاشاند و از جانب دیگر مقامهای مسوول نسبت به این موضوع از خود بیتوجهی نشان میدهند گویا آب از آب تکان نخورده است. به باور نگارنده بیتوجهی مسوولان نیز ناشی از سه امر میتواند بوده باشد؛ یکی عدم درکِ اهمیت اقتصادی ابنیهی تاریخی است و دیگری نبود امکانات لازم وسوّم هم عدم مسوولیت پذیری و نبود سیاست فرهنگی آنها میباشد.امید است این مسوولان هرچه زودتر به چشمان خود آب زنند و به مسوولیتهای وظیفوی خود متوجه گردند و کشور را از فاجعهی فرهنگی دیگر مثل تخریب بودای بامیان و فروریزی برجهای قلعهی بالاحصار غزنین نجات دهند.