مرثيه، جوهر اصلي شعر عاشورايي نيست

نوري

ادبيات آييني از دير باز آغاز گرديده است. سابقة تاريخي آن به دورة قرون وسطي مي رسد. گات ها نمونه هاي از ادبيات آييني را در خود دارد وهمينطور كتاب چين گفت زرتشت . ارچند اين كتاب شعر نيست و لي شيوة كلامي وادبي آن به شعر ماننده است. بنابراين اگر چيزي به نام ادب آييني در نظر گيريم بايد به اين كتاب ها نيز توجه نماييم. اما اگر مقصود خود را محدود تر سازيم  و به ادب عاشورايي معطوف بداريم بايد بگوييم همزمان با واقعة عاشورا شعر عاشورايي نيز شروع مي يابد. وقتي ياران حسين بن علي (ع) در روز عاشورا به ميدان مي روند هركدام به نوبه اي خود را معرفي كرده و اشعاري را در حمايت از حسين (ع) انشا مي كنند. به اين نمونه، از زبان حضرت قاسم توجه نماييد:

انا على بن الحسين بن على‏

نحن و رب البيت اولى بالنبى‏

تالله لا يحكم فينا ابن الدعى‏

اضرب بالسيف احامى عن ابى‏

ضرب غلام هاشمى عربى

به همين گونه ساير ياران امام ويا خود حضرت سروده هايي را انشا مي نمايند. اما صورت دقيق تر شعر  عاشورايي و به تعبير ديگر شعر حسيني بعداز قيام و بعد از شهادت حسين(ع) وياران با وفايش آغاز مي گردد. اين سروده ها اغلب با مرثيه شروع شده و تا كنون همين صورت خويش را حفظ كرده است. مانند اين شعر از عمان سامانی:

سیل اشکش بست بر شه راه را

 دود آهش کرد حیران شاه را

 در قفای شاه رفتی هر زمان

 بانگ مهلاً مهلی‌اش بر آسمان

  (بانك اشعار عاشورايي سید ضیاء الدین شفیعی - مقاله2)

بعد از اين ها شاعران بسياري هركدام بعد ديگري در سوگ حسين بن علي(ع) وياران صديقش شعرهايي را سروده اند. از شاعران عرب كه بگذريم شاعران فارسي زبان نيز سروده هاي بسيار ارجمندي را آفريده اند مانند كسايي مروزي، سنايي غزنوي، امير قوامي رازي، مولانا جلال الدين بلخي، ميرزا عبدالقادر بيدل دهلوي، عطار نيشابوري، حكيم ناصر خسرو قبادياني، سيف فرغاني و.... به اين شعر كسايي مروزي دقت كنيد:

باد صبا در آمد فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را، نيسان به فرش ديبا

بيزارم از پياله و از ارغوان و لاله

ماه و خروش و ناله، كنجي گرفته مأوا

دست از جهان بشويم عز و شرف نجويم

مدح و غزل نگويم، مقتل كنم تقاضا

ميراث مصطفي را فرزند مرتضي را

مقتول كربلا را تازه كنم تولا

تخم جهان بي بر، اين است وزين فزون تر

كهتر، عدوي مهتر! نادان عدوي دانا

برمقتل اي كسايي! برهان همي نمايي

گرهم برين بپايي، بي خار گشت خرما

تا زنده اي چنين كن، دل هاي ما حزين كن

پيوسته آفرين كن بر اهل بيت زهرا

خصوصيت عمدة چنين سروده ها سرشاري از اندوه و درد ورنج مي باشد. دليل آن هم شايد اين چند امر بوده باشد:

1- واقعه عاشورا در اصل يك واقعه جانسوز است كه نظير آن در تاريخ بشريت يافت نشده است؛ چرا كه از يك سو نزديك ترين كسان به پيامبر خدا (يعني نواسه هاي آن حضرت)، در اين واقعه جان خويش را نثار حق نمودند. و ازجانب ديگر فرزندان علي مرتضي(ع) و حضرت زهرا (س) قرباني شدند و از طرف سوم امام حسين(ع) يكي از پنج تن آل عبابود كه آيات قرآن كريم در منزلت او نازل شده بود و احاديث فراوان در مقام وشأن آن حضرت از پيامبرگرامي اسلام نقل گرديده است. اين مسايل چيزهايي نبودند كه دشمنان نمي دانستند.  در يك نگاه ديگر كساني اين عزيزان را به شهادت رساندند كه خود را خليفة مسلمين قلمداد مي كردند . از همه درد ناك تر اين كه برخورد غير انساني با بهترين انسان ها صورت گرفت. يعني آب را -كه برهيچ كسي منع نيست- به روي اين ها بستند. از جوان گرفته تا مردان پير و اطفال و زنان به شهادت رساندند. برجنازه ها سنگ و چوب انداختند و اجساد را زير سم اسپ ها قرار دادند. خيمه وخرگاه راتاراج نمودند وسرها را از تن جدا كردند و شهر به شهرگردانيدند. بر سر ها خشت و سنگ افكندند. بردندان هاي حسين(ع) چوب زدند و اهل بيت پيامبر را خارجي خطاب كردند و حتا گفته مي شود چادر از سر دختران و گوشواره از گوش آنها ربودند. وصدها وقايع درد ناك ديگر. اين گونه برخورد ها در طول تاريخ با يك چنين انسان هاي بزرگ وخدايي صورت نگرفته است. بنابراين جا دارد كه تمام كسان در سوگ حسين(ع) ويارانش اشك بريزند وسوگ سروده هايي داشته باشند كما اين كه اهل بيت خود نيز اولين كسان بودند كه در سوگ عزيزان خود شعر سرودند و بعداز آن مخلصين و پيروان آن ها سروده هاي اندوهگيني را خلق كردند كه نمونه اش را در شعر شاعراني چون عبیدالله بن حر مي بينيم:

فیا ندمی الااکون نصرته

الا کل نفس لا تسدد نادمه

وانا علی ان لم اکن من حماته

لذو حسرت ما ان تفارق لازمه

سقی الله ارواح الذین تازروا

علی نصره سقیا من الغیث دائمه

وقفت علی اطلالهم ومحالهم

فکاد الحشی ینفض والعین ساجمه

(چقدر تأسف می خورم که حسین را یاری نکردم! – آری هر انسان نادرست روزی پیشیمان می شود/ به خاطر نصرت نکردن او، تازنده هستم حسرت می خورم/ خداوند ارواح ناصرین او را از باران رحمتش سیراب کند/ درکنار قبورشان ایستادم درحالی که نزدیک بود قلبم پاره و اشک چشمم خشک شود.)

( حوزه نت؛ به نقل از  نفس المهموم، باب مراثی)

2 – دومين چيزي كه باعث شده است تا شعر عاشورايي صورت مراثي به خود بگيرد توجه ائمة اطهار نسبت به عاشورا به عنوان پديده بسيار اسف انگيز و اندوه آور بوده است. به همين دليل امام سجاد(ع) ، امام باقر(ع) ،امام صادق(ع) وساير ائمه، شاعراني چون فرزدق، عوف بن عبدالله، كميت، عبد الله بن اثير، دعبل خزاعي، سيد حميري و...امر مي كردند كه در سوگ حسين بن علي(ع) و ياران با وفايش شعر بسرايند. اگر خوب دقت كنيم مي بينيم كه در اين امر ائمة معصوم، حكمت هاي بس فراوان نهفته است. از يك سو اين بهترين روش براي حفظ قيام عاشورا به حساب مي آمد و از سوي ديگر بدين وسيله عملكرد چهره هاي باطل در قيام عاشورا افشا مي گرديد و باعث رسوايي حاكمان جور مي گرديد وازجانبي هم، اين امر خود يك شيوة سياسي بود كه مي خواستند مردم را با خود داشته باشند و در رساندن پيام حق از آنان كمك بگيرند.

به هرترتيب خصوصيت سوگ و مرثيه، در بسياري از اشعار عاشورايي ديده مي شود. اما آيا اين، جوهر اصلي اشعار عاشوايي را تشكيل مي دهد؟

اگر چند اندوه و غم با ذات اشعار عاشورايي عجين شده است اما جوهر اصلي آن به شمار نمي آيد چرا كه شعرعاشورايي جوهر خود را از صورت عاشورا نمي گيرد بلكه از هدف، قيام ونهضت عاشورا مي گيرد. هدف در انقلاب عاشورا عشق، دين و ستم ستيزي است كه با حماسه هاي جانسوز توأم شده است. با اين تحليل قيام عاشورا در شعر شاعران به صورت نماد برجسته گرديده است و درهربرهة زماني مطرح شده است. شاعران بزرگي نظير مولا نا جلال الدين بلخي، عبدالقادر بيدل، عطار، سنايي، و.... با اين برخورد نمادين شان، نهضت عاشورا را از چنبرة زمان بيرون كشيده و بر آسمان تاريخ فروزان ساخته است. مثلاً مولانا مي سرايد:

 روز عاشورا همه اهل حلب                         باب انطاکیه اندر تا به شب

گرد آید مرد و زن جمعی عظیم                      ماتم آن خاندان دارد مقیم

ناله و نوحه کنند اندر بکاء                            شیعه عاشورا، برای کربلا

بشمرند آن ظلمها و امتحان                         کز یزید و شمر دید آن خاندان

نعره هاشان می رود در ویل و وشت              پر همی گردد همه صحرا و دشت

یک غریبی شاعری از ره رسید                    روز عاشورا و آن افغان شنید

شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد                قصه جست و جوی آن هیهات کرد

این رئیس زفت باشد که بمرد؟                    این چنین مجمع نباشد کار خرد

نام او القاب او شرحم دهید                        که غریبم من شما اهل ده اید

چیست نام و پیشه و اوصاف او؟                   تا بگویم مرثیه زالطاف او

مرثیه سازم، که مرد شاعرم                      تا از اینجا برگ و لا لنگی برم

آن یکی گفتش که: هی دیوانه ای؟            تو نه ای شیعه، عدّو خانه ای

روز عاشورا، نمی دانی که هست              ماتم جانی که از قرنی به است؟

پیش مومن کی بود این غصه خوار؟            قدر عشق گوش عشق گوشوار؟

پیش مومن ماتم آن پاک روح                    شهره تر باشد زصد طوفان نوح

 گفت: آری لیک کو دور یزید؟                    کی بده ست این غم؟ چه دیر اینجا رسید؟

چشم کوران آن خسارت را بدید               گوش کرّ ان آن حکایت را شنید

خفته بود ستید تااکنون شما؟                که کنون جامه دریدیت از عزا

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!             زآن که بد مرگی است این خواب گران

روح سلطانی ز زندانی بجست                جامه چه درانیم؟‌و چون خاییم دست؟

چون که ایشان خسرو دین بوده اند           وقت شادی شد چو بشکستند بند

سوی شادروان دولت تاختند                   کنده و زنجیر را انداختند

روز ملک است و گش شاهنشهی            گر تو یک ذره از ایشان آگهی

ورنه ای آگه، برو بر خود گری                   زآن که در انکار نقل و محشری

بر دل و دین خرا بت نوحه کن                  که نمی بینید جز این خاک کهن

ورهمی بیند چرا نبود دلیر                      پشت دار و جان سپار و چشم سیر؟

در رخت کو از می دین فرخی؟               گر بدیدی بحر، کوکف سخی؟

آن کو جو دید آب را نکند دریغ                 خاصه آن کو دید آن دریا و میغ

به اين صورت در كنار اشعار مدحي، توصيفي و سوگواره يي، اشعار نمادين نيز وجود دارد كه تعداد شان هم قابل شماره نيست. اگر بخواهيم ميان اين دونوع شعر عاشورايي يك مقايسه اي انجام بدهيم بايد بگوييم كه شعر عاشورايي از نوع اول(مرثيه) تأثيرات عاطفي بيشتري دارد و در حفظ ومداومت انقلاب و برانگيختاندن مردم نقش بسزايي را بازي كرده ومي كند اما شعر عاشورايي از نوع دوم( پيامي) به جنبه هاي دروني نهضت توجه نشان داده و آن را به عنوان يك مكتب الهي و نجات دهنده در جهان معرفي و مطرح ساخته است. به گونه اي كه در هر زمان مي تواند الگوي انقلاب ها وجنبش هاي آزاديبخش واقع شود.