فرهنگ سیاسی در امثال وحکم دری(12)

امثال وحِکَم

یکی مهم‏ترین بخش یک فرهنگ، امثال و حِکَم  آن است. امثال و حِکَم یک جامعه نقش مهمی‏ در حیات و ماندگاری آن جامعه دارد. بسیاری از رفتارهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه را می‏‏توان از ضرب المثل‏ها و حِکَم آن‏ها به دست آورد. امثال و حِکَم ابزاری برای شناخت بهتر یک فرهنگ محسوب می‏‏گردد. چه این‏که وقتی شخصی به کسی می‏‏گوید: "از آب گل آلود ماهی می‏گیرد"، معنایش این است که با انداختن تفرقه و نفاق و پیچده کردن اوضاع می‏خواهد به مقصود خود برسد. از این ضرب المثل، ما به درک رفتار اخلاقی جامعه می‏رسیم. رفتاری توأم با صداقت و راستی از جمله ارزش‏هایی است که این ضرب المثل بدان اشاره دارد. بنابراین، ضرب المثل، وسیله‏ی شناخت نیز هست. از این‏رو اگر بخواهیم با فرهنگ مردم خود آشنا شویم باید با ضرب المثل‏های آن نیز آشنا شویم. اضافه برآن، ضرب المثل از لحاظ ادبی ژانر خاصی به حساب می‏آید  و در بلاغتِ بیان تأثیر ژگرفی دارد. زیرا ضرب المثل علاوه بر شیرینی و جذابیت و اثرگذاری آن، از ایجاز لفظی نیز برخوردار است. ضرب المثل درعین ایجاز، دارای معنای بلند و عمیق می‏باشد. مثلاً وقتی گفته می‏شود:"تا مار راست نشود، به سوراخ نرود"، این جمله در عین کوتاهی لفظی، از محتوای بسیار بلندی برخوردار است. ضرب المثل مورد استعال گسترده‏ای نیز دارد. در موضوعات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی نیز قابل استفاده می‏باشد.

به هر ترتیب اهمیت ضرب المثل برهیچ کسی پوشیده نیست. برای درک بهتر آن، ضروری است تا در مورد چیستی و مشخصات آن نیز اشاره‏ی کوتاهی داشته باشیم:

امثال

امثال لغت عربی و جمع مَثَل است. این لغت به معانی مختلفی استعمال شده است؛ مانند قصه، حکایت، افسانه، داستان مشهور، عبرت، پند، اندرز و... "احمد بهمنیار" مَثَل شناس ایرانی مَثَل را این‏گونه تعریف کرده است:"مثل جمله‏ای است مختصر،مشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به واسطه‏ی روانی الفاظ، روشنی معنا و لطافت ترکیب، بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر یا تغییرات جزئی در محاورات خود به کار می‏برند."

 (خاوری محمد جواد، امثال و حکم مردم هزاره، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران 1380، به نقل از داستان نامه بهمنیار فرهنگ نوین، ص 10)

جواد خاوری در کتاب "امثال و حکم مردم هزاره"، به نقل از "لارد جان روسل" دانشمند اروپایی چنین نقل می‏کند: " مثل نتیجه‏ی عقل یک جمع و نادره گویی یک فرد است." (همان)

ضرب المثل نیز از امثال و حِکَم مشتق شده است. ضرب المثل جزو فرهنگ شفاهی مردم می‏باشد. ضرب المثل را در زبان آلمانی spichworter، در یونانی paroemia، در زبان مجارستانی  kozmondas، در لاتین proverbiur، در انگلیسی proerb، در زبان جاپانیkoto-waza ، در زبان هندیlokokti، در زبان ترکی atalar-sozu، در زبان سوئدیordsprak، در زبان اسپانیاییrefrau و در زبان گرجستان شرقی qudoza می‏گویند.

حِکَم

حِکَم جمع حِکَمت است و حکمت به معنای دلیل، برهان، صفت، عبرت، علامت، حدیث و روایت ذکر شده است. علی اکبر دهخدا حکمت را به عبارت فصیح، قصیر، حاوی قاعده‏ی طبیعی یا عقلی یا وضعی معنا کرده است.

برخی معتقدند که مَثَل وحِکَمت معنای واحد را دارند و یا به  یک معنا استعمال می‏شوند چنانچه حسین بشیریه گوید:"امثال عبارت است از حِکَمت و تغییرات کنایی همراه با تجربه." اما شمار دیگر باورمند‏اند که میان آن دو تمایز گسترده موجود است؛ چنان‏چه استاد بهمنیار گوید: " قسمت عمده‏ای امثال هر زبان را کلمات قصار تشکیل می‏‏دهد. کلمات قصار بر دو قسم‏اند: جمله‏هایی که استعمال آن‏ها بدون تغییر، یا با تغییر جزئی بین عامه رایج است، جزء امثال‏اند، و آن جمله‏ها را که بین عامه مشهور نیستند، حِکَم می‏‏نامند." (عباسیان علی اکبر، فرهنگ سیاسی در امثال وحکم فارسی، چاپ اول، انتشارات اختران، تهران 1387، به نقل از آموزش دانش سیاسی حسین بشیریه، ص 29)

علی اکبر دهخدا نیز این تفاوت را مهم می‏‏شمارد و معتقد است که "مثل حِکَمت توده است."

 به هرترتیب آن‏چه روشن است، این است که امثال و حِکَم ریشه در افکار و اندیشه‏های عامه دارد و نوع جهان‏بینی و طرز تفکر آن‏هارا بیان می‏‏کند.

مشخصات امثال وحِکَم

برای این‏که امثال و حِکَم از سایر جمله‏های ادیبانه متمایز گردد لازم است به صورت فهرست‏وار مشخصات آن را بربشماریم:

1.      اندرزگویی: اندرز گویی و پند و نصیحت از ویژگی‏های بارز ضرب المثل‏هاست. وقتی گفته می‏‏شود "هرچه کاشتی همان دِرَوی، بیانگر نوعی از نصیحت و پند اخلاقی است. یا مثل"تو نیکی می‏کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز"، "چاه‏کن در چاه‏ست"، "در کسی نزن به انگشت که می‏زندت به مشت، و... نمونه‏هایی از این دست نشان می‏‏دهند که ضرب المثل با ارزش‏ها و باورهای اخلاقی مردم بیش‏تر سر وکار دارد و برخاسته از روحیات اخلاقی عام می‏‏باشد.

2.      ادیبانه بودن: حِکَمت مثل‏ها تنها در معنا و محتوای آن نیست بلکه در بیان ادیبانه‏ی آن نیز می‏‏باشد. چنان‏چه گویند: "هر حرف جایی  و هر نکته مکانی دارد"، "صدا از یک دست برنمی‏آید"، "خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می‏رود دیوار کج"، و...  شمار زیادی از ضرب المثل‏های دری را بیت‏هایی از شاعران بزرگ مثل سعدی، حافظ، مولوی و... تشکیل می‏‏دهند. مثل "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"، "بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند". این بیت‏ها به مرور زمان تبدیل به ضرب المثل شده‏اند. در میان آثار شاعران معاصر نیز می‏توان نمونه‏هایی از نوع ضرب المثل پیدا کرد مانند این بیت از محمد کاظم کاظمی‏: "هرکه پا بسته‏ی خانه است بهل تا برود"، "سیب دندان زده را نذر ابوالفضل کنند"، و... ضرب المثل دارای تشبیهات و ترکیبات وصفی می‏باشند.

3.      کوتاهی: یکی از مشخصات ادیبانه بودن ضرب المثل‏ها ایجاز آن‏هاست. هیچ ضرب المثلی بیش‏تر از دو جمله یا یک بیت نمی‏باشد. اگر هم دیده شود بسیار نادر است. کوتاهی ضرب المثل‏ها باعث زیبایی و جذابیت آن‏ها شده است. اگر ضرب المثل از دو جمله بیش‏تر می‏بود هرگز در زبان مردم راه نمی‏یافت.

4.      فرازمانی و فرامکانی بودن: ضرب المثل‏ها مختص به زمان و مکان نمی‏باشد. در هرجای دنیا قابل استفاده است و در هرزمان می‏توان از آن کار گرفت. ضرب المثل‏ها در تمام فرهنگ‏های جهان وجود دارد و گاه از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر سرایت می‏کند.

5.      حِکَمت رایج: ضرب المثل را حِکَمت رایج خوانده‏اند، چرا که محدود به فرد خاصی نمی‏شود بلکه تمام توده‏هادر آن شریکند و در ساخت آن تمام مردم نقش دارند.

6.      عدم اختصاص به گروه و طبقه‏ی خاصی از جامعه: ضرب المثل به گروه و طبقه‏ی خاصی مثل دانشمندان اختصاص ندارد بلکه همه افراد جامعه بالسویه می‏توانند از آن سود ببرند.

7.      جذابیت و گیرایی: ضرب المثل‏ها به دلیل کوتاهی و محتوای حکیمانه‏ای که دارند از جذابیت و گیرایی خاصی برخوردارند. به همین دلیل مبلغان و واعظان و نیز شعرا از آن سود می‏‏برند و برای انتقال پیام خویش استفاده می‏‏کنند. استفاده از ضرب المثل در نوشته‏ها و داستان‏ها نیز زیبایی و جذابیت می‏بخشد.

8.      رسایی: از دیگر خصوصیات ضرب المثل رسایی آن است. اگر ضرب المثل رسایی نداشته باشد نمی‏تواند در دل شنونده بنشیند.

9.      عام شدن به صورت تدریجی: ضرب المثل‏ها به شکل تدریج وارد زبان مردم شده‏اند. از وقتی که یک ضرب المثل از زبان گوینده‏ی آن بیرون می‏شود، تاهنگامی که‏ در زبان عام مردم جریان پیدا می‏کند، نیاز به زمان دارد. شاید ده‏هاسال بگذرد تا یک جمله شکل ضرب المثل پیدا کند.

10.  بیان کننده‏ی اخلاق و رفتارهای اجتماعی: از جمله مشخصات دیگر امثال و حِکَم این است که به نوعی از اخلاق و فتارهای اجتماعی مردم حکایت می‏کند.

11.  چند وجهی بودن: یک ضرب المثل می‏تواند در موارد مختلف و جاهای بسیاری به کار گرفته شود. مثلا "تو نیکی می‏کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز"، در همه جا قابل استفاده است. یا مانند "دزد از سایه‏اش می‏ترسد".

عناصر ومؤلفه‏های فرهنگ سیاسی دینی در افغانستان/ 10


دین اسلام یک سر اصول و قواعدی را بنیاد نهاده است که  برای زندگی فردی و اجتماعی افراد  و جامعه مایه‏ی حیات می‏باشد. این اصول و قواعد در فرقه‏های گوناگون قرائت‏های متفاوتی دارند. در افغانستان نیز از این اصول قرائت واحدی وجود ندارد ولی در مجموع روی وجود آن توافق نظر دیده می‏شود. از آن جمله می‏توان به اصول و مؤلفه‏های زیر اشاره کرد:

1- 2. دعوت: دعوت به توحید و اسلام اصل اساسی در دین اسلام به شمار می‏رود. تفکر دعوت ناشی از نگاه فراگیر اسلام نسبت به جامعه‏ی اسلامی است. پیامبر گرامی اسلام با توجه به اصل دعوت، به توسعه‏ی اسلام پرداخت. شاگردانی را تربیت کرده و به مناطق مختلف فرستاد تا مردم را به توحید و نبوت دعوت نمایند. یکی از اساسات روابط خارجی پیامبر  را در آن زمان مسأله‏ی دعوت تشکیل می‏داد. اصل دعوت هنوز به عنوان یک اصل شناخته می‏شود و فرهنگ سیاسی را در جامعه اسلامی تشکیل می‏دهد.

ادامه نوشته

فرهنگ سیاسی در امثال و حکم دری

قسمت ششم

 

عوامل موثر  بر فرهنگ سیاسی افغانستان

2. صنعت: یکی از عوامل تأثیر گذار بر فرهنگ سیاسی صنعت وصنعتی شدن جامعه است. ورود صنایع مختلف از کشورهای دیگر، ایجاد شرکت های متنوع صنعتی باعث تغییر در نظام فرهنگی سیاسی جامعه میگردد. مثلاً ورود تلیفون، کمپیوتر، انترنت، تلویزیون، و... می‏تواند بر فرهنگ سیاسی تأثیر فراوانی را بر جای گذارد. تغییر فرهنگ سیاسی در کشورهای پیشرفته و مترقی عمدتا ناشی از صنعت و تکنولوژی جدید است.

3.  ساختار سیاسی: شماری از اندیشمندان بر این باور اند که میان ساختار سیاسی و فرهنگ سیاسی رابطه‏ی تعادلی و متقابل برقرار است. بدین معنا که هرگونه تحول در یکی باعث تحول در دیگری می‏شود. ساختار سیاسی در افغانستان دارای صورت‏های مختلفی بوده است. از نظام ملک الطوایفی گرفته تا نظام پادشاهی و وجمهوری همه بر نوع فرهنگ سیاسی در افغانستان تأثیر گذار بوده است. چه این‏که میان قدرت و فرهنگ سیاسی همواره رابطه دو سویه برقرار بوده است. هرچه ساختار سیاسی دموکراتیک تر شده،فرهنگ سیاسی نیز روند صعودی خود را پیموده است. نظام مشارکتی فعلی در افغانستان موجب شده تا فرهنگ سیاسی نیز همپای آن، قدم‏های بلند تری را بردارد.

3. جنبش های سیاسی: از عوامل مهم دیگر بر تأسیس فرهنگ سیاسی جنبش‏های فکری و سیاسی در یک جامعه است. جنبش‏های فکری و سیاسی معمولاً باعث دگرگونی اجتماعی می‏شود. نظام‏های پیشین را از بین می‏برد و نظام نوین اجتماعی وسیاسی را بنیان می‏نهد. افغانستان تحولات بسیاری را تجربه کرده است. اکثر این تحولات به  دلیل این که ریشه فکری چندانی نداشته، کم‏تر با عث تحول نظام فکری جامعه شده است. تنها تحولی را که می‏توان بدان اشاره کرد، زمان امان الله خان، دهه‏ی قانون اساسی و کودتای هفت ثور 1357 است. امان الله خان یک شاه مترقی بود. می‏خواست، آنچه را خود در غرب دیده بود، در افغانستان پیاده نماید اما به دلیل این‏که بستر سازی نکرده بود و به زمینه‏های اجتماعی آن توجه نکرده بود، ناکام ماند. همزمان با آن جنبش مشروطه خواهی نیز سر برآورد. با از میان رفتن امان الله خان، جنبش مشروطه خواهی نیز ره به جای نبرد. دهه‏ی قانون اساسی از مهم‏ترین دوره‏ی تاریخی در افغانستان به شمار می‏رود. در این دوره نظام سیاسی دارای قانون اساسی نسبتاً مدرن می‏گردد. آزادی‏های سیاسی و اجتماعی تا اندازه‏ای به وجود می‏آید. کودتای هفت ثور 1357 فصل جدیدی را درتاریخ افغانستان باز می‏گشاید. دراین جریان، مقاومت علیه رژیم کمونیستی آغاز می‏شود و با ورود نیروهای شوروی سابق، مقاومت علیه اشغال‏گران رنگ بیش‏تر می‏گیرد. این تحولات و بعد از آن اداره‏ی طالبان و دوره انتقال همه بر روند فرهنگ سیاسی افغانستان تأثیر می‏گذارد.

در کل می‏توان جنبش‏ها را به جنبش‏های انقلابی و جنبش‏های فکری دسته بندی کرد. جنبش‏های انقلابی به صورت غیر مستقیم و جنبش‏های فکری به شکل مستقیم زمینه‏ساز فرهنگ سیاسی در کشور بوده است.

4. قومیت: قومیت از عوامل مهم دیگر در فرهنگ سیاسی به حساب می‏آید. ناهمگونی ساختار اجتماعی، شکاف‏های بزرگ اجتماعی را در افغانستان باعث شده است. افغانستان از لحاظ گونه‏های قومی موزه‏ی بزرگ از نژادها توصیف شده است. تعداد اقوام ساکن در افغانستان دقیق مشخص نیست. کتاب "جامعه شناسی سیاسی  افغانستان" به نقل از "اروین اریوال" گروه‏های قومی افغانستان را 55 قوم ثبت کرده است. "اریوال" شمار اقوام ساکن در افغانستان را این گونه برمی‏شمارد:

"عرب، ایماق، بلوچ، براهویی، اشکاشیمی، فارسیوان، فیروزکوهی، گاوباراتی غربت، گوجار، هزاره، هندو، جلالی، جمشیدی، جت، جوگی، قیرقیز، کوتانا، ملکی، ماوری، میش مست، مغول، تاجیک، مونجانی،نورستانی،اورسوری، پرچی، پشه‏یی، پشتون، قرلیق، پیکراج، قیچانی، قزلباش، روشانی، سنگلیچی، سیک، تاتار، تایمنی، تیموری، تیره‏هی، ترکمن، ازبک، واخی، یهودی، و وزوری." سجادی عبدالقیوم، جامعه شناسی سیاسی افغانستان(قومیت، مذهب وحکومت)، چاپ اول،  ص 53)

شکاف‏های قومی در افغانستان تحت عوامل مختلف، سبب کشمکش‏های نژادی شده و در نتیجه موجب اضمحلال شماری از اقوام و نفوذ شمار دیگر در ساختار قدرت سیاسی شده است. برخی از تحلیل‏گران براین عقیده اند اساس تشکیل دولت در افغانستان بر محوریت  قومی استوار بوده است. تاریخ افغانستان نشان داده است که از آغاز تشکیل دولت ملی توسط احمد شاه ابدالی(1126=1747م) تا به امروز قومیت بنیان اصلی دولت را در  افغانستان تشکیل داده است. اکنون نیز تلاش‏ها برای حاکمیت قومی در کشور دیده می‏شود.

5. مذهب: 99 در صد مردم افغانستان مسلمان اند. در میان مسلمان‏ها فرق گوناگونی زندگی می‏کنند. شیعه و سنی دو گروه عمده‏ی مذاهب در افغانستان به حساب میآیند. در جمع دو گروه مذکور نیز شعب مختلفی وجود دارد که هرکدام در قدرت رسیاسی و تحولات اجتماعی نقش داشته اند.

 

فرهنگ سیاسی در امثال و حکم دری

قسمت پنجم

 

فرهنگ سیاسی افغانستان

چنانچه اشاره شد فرهنگ سیاسی عبارت است از مجموعه‏ای از باورها، گرایش‏ها وبینش‏ها، ارزش‏ها وعقایدی جامعه که در طول زمان‏های متوالی شکل گرفته و از نسلی به نسلی انتقال یافته باشد. در فرهنگ سیاسی مفاهیمی چون قدرت، مردم سالاری، آزادی، حاکمیت، مشروعیت، استبداد، برابری، عدالت، دولت، حقوق اساسی، ایدئولوژی، خلق و رفتارهای ملی، مورد توجه میباشد. این مفاهیم ریشه در سنت‏ها، باورها، عقاید و ارزش‏های یک ملت دارد. به همین خاطر برخی از متفکران علوم سیاسی، فرهنگ سیاسی را به مجموعه‏ای از احساسات، ارزرش‏ها، عواطف، رفتار و اخلاقیاتی که رفتار اجتماعی یکایک افراد را در زندگی سیاسی‏شان تعیین می‏کند، تعریف کرده اند.

بنابر این برای تعیین فرهنگ سیاسی یک جامعه، ضروری است که به سنن، رفتارها، احساس‏ها، باورها، ارزش‏های یک ملت توجه گردد. تفکیک فرهنگ سیاسی یک جامعه با جوامع دیگر در ریشه‏یابی یا شناخت دقیق رفتارهای سیاسی و متمایز مردم آن سرزمین با مردم ممالک دیگر نهفته است. از این‏رو شناخت فرهنگ سیاسی مردم افغانستان نیز پژوهش جداگانه‏ای را می‏طلبد. برای درک بهتر فرهنگ سیاسی مردم افغانستان لازم است آن را تحت عناوین ذیل مورد ارزیابی قرار دهیم.

مقصود از فرهنگ سیاسی افغانستان

فرهنگ سیاسی افغانستان نوع نگرش و برخورد مردم و نخبه گان با سیاست و قدرت است که تحت تأثیر عقاید، باورها، سنت‏ها و ارزش‏های اجتماعی شکل گرفته است. به عبارت دیگر باید دید که مردم افغانستان نسبت با سیاست و حکومت چه احساسی دارند؟ دلبستگی و میزان اعتماد و وفاداری‏شان نسبت به حکومت در چه سطحی می‏باشد؟ آیا مردم نسبت به نظام سیاسی، جایگاه حقوقی نظام سیاسی و مسوولیت خود نسبت به نظام سیاسی آگاهی کافی دارند؟ میزان مشارکت‏شان در سیاست و قدرت چگونه است؟ قضاوت مردم نسبت به نظام سیاسی جهت مذهبی دارد یا اخلاقی؟ در این پژوهش تعیین الگوهای کنش و رفتارهای سیاسی مردم نسبت به پذیرش یا نفی نظام سیاسی افغانستان هدف می‏باشد.

عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی افغانستان

عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی افغانستان را می‏توان به شرح زیر عنوان بندی نمود:

1.عامل تکثر:  افغانستان کشوری است متکثر از اقوام، نژاد، زبان، مذهب و طبیعت و جغرافیا. در این کشور حدود بیش از چهل زبان و چهار ده قوم زندگی می‏کنند. در قانون اساسی چهارده قوم به رسمیت شناخته شده است. در ماده‏ی چهارم می‏خوانیم:

"ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجيک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه يي، نورستاني، ايماق، عرب، قرغيز(قرقيز)، قزلباش، گوجر، براهوى و ساير اقوام مي باشد."

همچنان در قانون اساسی نام هشت زبان ذکر شده که پشتو و دری از جمله زبان‏های ملی به شمار آمده اند. در ماده شانزدهم چنین آمده است:
"از جمله زبان‏هاى پشتو، درى، ازبکي، ترکمني، بلوچي و پشه‏يي، نورستاني، پاميرى و ساير زبان هاى رايج در کشور، پشتو و درى زبان‏هاى رسمي دولت مي‏باشند.
در مناطقي که اکثريت مردم به يکي از زبان‏هاى ازبکي، ترکمني، پشه‏يي، نورستاني، بلوچي و يا پاميرى تکلم مي‏نمايند، آن زبان علاوه بر پشتو و درى به حيث زبان سوم رسمي مي‏باشد و نحوه تطبيق آن توسط قانون تنظيم مي‏گردد.
"

تکثر زبانی و قومی باعث تنوع فرهنگی در جغرافیای مختلف افغانستان گردیده است. افغانستان دارای حوزه‏های مختلف فرهنگی است که عمدتاً به شمال، جنوب، مرکز و غرب دسته بندی شده است. هریک از این مراکز علی‏رغم اشتراکات فروانی که باهم دارند، خصوصیات فرهنگی خود را نیز حفظ کرده اند. آن‏چه این حوزه‏ها را بهم گره زده است، خاک، منافع ملی، قانون اساسی، مرکزیت سیاسی و اداری، و... است. مطالعه‏ی خرده فرهنگ ها در افغانستان ما را به یک فرهنگ مسلط سیاسی راهنمایی می‏کند. همین فرهنگ مسلط است که ما به آن فرهنگ سیاسی افغانستان می‏گوییم.

 

فرهنگ سیاسی در امثال وحکم دری(4)

 

تعریف فرهنگ سیاسی

چنانچه اشاره شد فرهنگ شامل باورها، گرایش‏ها، بینش‏ها، ارزش‏ها ، عقاید، آداب و عنعنات  یک ملت می‏گردد. به عبارت دیگر مجموعه‏ای از خلقیات،باورها، احساسات، ارزش‏ها  و رفتاری‏های یک ملت است. این رفتار گاهی جهت خاص می‏یابد. اگر آن جهت خاص سیاست باشد، فرهنگ سیاسی خوانده می‏شود. بنابراین نوع خاصی از فرهنگ، فرهنگ سیاسی است. فرهنگ سیاسی محیط خاص و جدیدی را ایجاد می‏کند. نظام  ویژه‏ای را به وجود می‏آورد. در این نظام و محیط مردم، نسبت به عملکردهای سیاسی واکنش مشخصی از خود نشان می‏دهند. فرهنگ سیاسی نوع  واکنش جامعه نسبت به سیاست و عمل سیاسی را مشخص می‏سازد. میزان وفاداری، نوع نگاه و جهت‏گیری مردم نسبت به نهادها و ساختارهای سیاسی را روشن می‏کند. در حقیقت  فرهنگ سیاسی، چگونگی برخورد با سیاست، قدرت، اقتدار، آزادی، عدالت، دولت، حکومت و نهادهای سیاسی است.  فرهنگ سیاسی روند سیاسی را نظم و معنا می‏بخشد.

ادامه نوشته

فرهنگ سیاسی در امثال و حکم دری(3)

ويژگي‏هاي فرهنگ

مفهوم فرهنگ، گرد هم مي‏آيند و در سرنوشت حال و آينده‏ی شان تصميم مشترك مي‏گيرند. روي همين جهت شاخصه‏ی ديگر آن را "ادغامگرايي" دانسته اند؛ يعني به گونه‏اي افراد درهم امتزاج مي‏يابند كه شناخت يكي وابسته به شناخت ديگري مي‏گردد.

4.      شخصيت دهندگي: فرهنگ شخصيت فكري و اجتماعي  افراد را بنيان مي‏نهد و در تكوين و شكل بندي آن نقش بسزايي را ايفا مي‏كند؛ مثلاً "فرهنگ اسلامي" افراد جامعه را، اشخاص انسان دوست، خدامحور، راستگو، منظم، پاكيزه و متصف به صفات حسنه وخوي نيكو تربيت مي‏كند درحالي فرهنگ غير اسلامي آدمي را درنده و وحشي بار مي‏آورد.

5.      جامعيت: يعني تمام عرصه‏هاي زندگي اجتماعي را  در برمي‏گيرد. شامل كنش‏ها و واكنش‏هاي اجتماعي آن‏ها مي‏شود. به تعبير ديگر اگر از عناصر فردي چشم بپوشيم مي‏توانيم همه‏ی قواعد هنجاري انسان‏ها را در ظل آن قرار دهيم.

ادامه نوشته

فرهنگ سیاسی در امثال وحکم دری(2)

تعریف فرهنگ

براي فرهنگ تعريف‏هاي زيادي صورت گرفته است. خصوصاً انديشمندان علوم اجتماعي و فلسفي از آن  با تعابير مختلفي ياد كرده‏اند. آوردن تمام تعاريف، ازحوصله‏ی اين نبشتار بيرون است. تنها مي‏توان در اين‏جا به تعاريف مهم آن اشاره كرد. از جمله فرهنگ رشيدي اين واژه را اين گونه معنا كرده است:" فرهنج و فرهنگ ادب و اندازه و حد هر چيزي و ادب کننده و امر به ادب کردن بر اين قياس فرهنجيدن و فرهنجيده و فرهنجيد."

 در متون قديمي اوستايي و پهلوي فرهنگ از دو واژه‏ی فَر (پيش) و هنگ (قصد) تركيب يافته و به معناي آهنگ، قصد و عزم به كار رفته است. همچنان به معناي آموختن و تربيت كردن نيز آمده است. در سايت اخر الزمان در باره‏ی معناي لغوي فرهنگ مي‏نويسد:  

"«فرهنگ» در ساختار لغوی در زبان فارسی متشکل از فر + هنگ است. «فرّ» بمعنای شکوه و جلال و  عظمت قدسی و الوهیّت است و «هنگ» بمعنای جماعت و امت و اتحاد جمعی است که امروزه در ارتش بکار می‏رود. پس  فرهنگ در معنای لغوی عبارت است ازشکوه جمعی، عظمت و الوهیت ارتباط جمعی و جلال یک جامعه. پس معنايی از روابط اجتماعی انسان‏ها با یکدیگر است و یک جامعه با فرهنگ از این منظر جامعه‏ای است که خداوند را بر می‏تاباند. ولی در زبان اروپايی فرهنگ را « culture»می‏گویند که در ریشه لغت بمعنای کشت و زرع است که با افزوده شدن پیشوند agri  که به معنای زمین است مفهوم کشاورزی به دست می‏آید. پس فرهنگ در لغت غرب بمعنای کشت و زراعت و برداشت اجتماعی است یعنی بذر افشانی و کشاورزی جمعی انسان‏ها در یکدیگر : کشاورزی معنوی و انسانی!"

ادامه نوشته

فرهنگ سیاسی در امثال و حکم دری(1)

 طرح مسأله

فرهنگ سیاسی از منش جمعی افراد در یک جامعه نشأت می‏گیرد. شناخت آن برای نخبه‏گان سیاسی از آن جهت ضروری می‏باشد که درتعیین برنامه‏ها و پالیسی‏های ملی نقش تأثیر گذاری دارد. راه دست‏یابی به فرهنگ سیاسی جامعه نیز مختلف می‏باشد. یکی از  مهم‏ترین راه‏ها، بررسی امثال و حکم جامعه است. چه این که امثال و حکم  یک جامعه بازتاب دهنده‏ی تمامی افکار، آداب، رسوم، اعتقادات و در مجموع رفتارها و گفتارهایی است که در طول دوره‏های  مختلف ازسوی گروه‏های اجتماعی شکل گرفته است. بدین صورت امثال و حکم به عنوان مهم‏ترین منبع تاریخی می‏تواند یک پژوهشگر و یک سیاستمدار را در برنامه‏های مورد نظر مدد رساند.

شناخت فرهنگ سیاسی در افغانستان یکی از ضروری‏ترین مسایل به شمار می‏رود. مردمی که در این حوزه‏ی جغرافیایی زندگی می‏کنند، با فرهنگ  و شخصیت متفاوت نسبت به سایر حوزه‏های جغرافیایی رشد کرده‏اند. از این‏رو خواست‏ها، نیازها و آمال متفاوت نیز دارند. برای  این که این خواست‏ها ونیازها  روشن گردد،  باید به آداب، سنن، اعتقادات مردم مکث و توجه نمود؛ زیرا همین مسایل‏اند که فرهنگ سیاسی را تشکیل می‏دهند. این مسایل هم در امثال و حکم به شکل بهتری بازتاب و انعکاس یافته است.

بنا براین برای شناخت فرهنگ سیاسی نیازمند رجوع به امثال و حکم خود می‏باشیم. و چون امثال و حکم زوایای گوناگون فرهنگ سیاسی را شامل می‏شود ناچار باید، نخست به تجزیه و تحلیل آن پرداخت و سپس  از آن طریق به درک بهتر فرهنگ سیاسی مردم افغانستان نایل آمد. پس برای دستیابی به این مقصود لازم است این پرسش‏ها پاسخ داده شود:

1.       فرهنگ سیاسی مردم افغانستان در آینه‏ی امثال و حکم دری، دارای چه مؤلفه هایی می‏باشد؟

2.       مهم‏ترین اجزای فرهنگ‏ سیاسی مردم افغانستان در امثال وحکم دری چه چیزهایی تشکیل می‏دهند؟

3.       در میان مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی، غلبه با مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی مبتنی بر تابعیت است یا  مشارکت؟

تحقیق حاضر در پی آن است که نشان به این پرسش‏ها از منظر تیوری‏های  مورد نظرپاسخ دهد.

پیشینه‏ی تحقیق

در باره‏ی فرهنگ سیاسی کتاب‏ها و آثار زیادی نگاشته شده است. اما در خصوص فرهنگ سیاسی افغانستان تا هنوز نگارنده به کتاب مدونی برنخورده است. با این وجود مقالات و منابع انترنتی در این زمینه فراوان است. همچنان در باره‏ی امثال و حکم دری کتاب‏های زیادی نوشته شده است. از آن جمله می‏توان به کتاب‏های امثال وحکم مردم هزاره از محمد جواد خاوری، فرهنگ عامیانه هزاره از حاج کاظم یزدانی، ضرب المثل های هزارگی از دکتر محمد اکبر شهرستانی، ترانه‏های کهسار از ناصر نصیب ... اشاره کرد. لیکن هیچ‏یک از این آثار از فرهنگ سیاسی در امثال و حکم دری بحث نکرده اند. هرکدام به مضمون علی حده پرداخته شده است. تنها در ایران کتابی به نام "فرهنگ سیاسی در امثال وحکم فارسی ( مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی مردم ایران در آینه‏ی امثال و حکم) ز ی کقبر عباسیان به نشر رسیده است. این کتاب موضوع فرهنگ سیاسی را در امثال و حکم فارسی به صورت مفصل در256 صفه بحث و بررسی کرده است. و این کتاب در سال 1387 توسط نشر اختران در تهران به  چاپ رسیده است. در این کتاب از منابع فارسی قدیم و جدید استفاده شده است.

اما آنچه این نگارنده را بر آن داشته تا بحث فرهنگ سیاسی را در امثال و حکم باز پی گیرد این بوده که در کتاب مذکور به فرهنگ سیاسی مردم ایران پرداخته شده نه افغانستان. اگرچند افغانستان وایران مشترکات فرهنگی زیادی دارند لیکن هردو کشور دارای استقلال و تمامیت ارضی و جغرافیای رسمی  و فرهنگ مختص به خود می‏باشند. لهذا در بسیاری از آداب و رسوم، عنعنات و خلقیات باهم دیگر تفاوت های چشمگیری دارند. به این سبب نویسنده برآن شد تا دست به قلم برده فرهنگ سیاسی مردم افغانستان را در آینه‏ی امثال وحکم دری بررسی نماید. وچشم امید دارد تا در ذیل این مباحث، تفاوت‏های این دو تحقیق نیز آشکار گردد.

اهداف تحقیق

اهداف عمده‏ی تحقیق حاضر را این چند چیز تشکیل می‏دهد:

1.       روشن کردن مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی مردم افغانستان در امثال وحکم دری

2.       بازشناسی مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی تبعی و مشارکتی از طریق بررسی امثال و حکم دری

3.       تبیین رابطه‏ی حکومت و ملت در افغانستان

سؤال اصلی

در این تحقیق به این پرسش اصلی جواب داده خواهد شد که؛ در آینه‏ی امثال و حکم دری، مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی تبعی غلبه دارد یا مشارکتی؟ به عبارت دیگر آداب، سنن و اعتقادات مردم افغانستان بیانگر چه نوع فرهنگ سیاسی است؛ مشارکتی یا تبعی؟

سؤال‏های فرعی

1.       چه مؤلفه‏هایی را می‏توان از درون امثال وحکم دری استخراج و به عنوام مهم‏ترین مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی مردم افغانستان معرفی کرد؟

2.       مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی تبعی مردم افغانستان کدام‏هایند؟

3.       مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی مشارکتی مردم افغانستان کدام‏هایند؟

4.       ساختار فرهنگ سیاسی در افغانستان چگونه است؟

فرضیه تحقیق

در این تحقیق فرض برآن است که مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی در افغانستان "تبعی" است. اگر چند "مشارکتی" نیز  به صورت کلی نادیده گرفته نمی‏شود. به عبارت روشن تر، بررسی امثال و حکم دری نشان می‏دهد که مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی در افغانستان همواره تبعی بوده تا مشارکتی. فرهنگ مشارکتی در بسیاری از مقاطع تاریخی یا هیچ نبوده  و یا اگر بوده هم بسیار اندک بوده است.

محدوده‏‏ی زمانی تحقیق

محدوده‏ی زمانی این پژوهش  از آغاز پیدایش زبان فارسی دری تا به امروز را در بر می‏گیرد. سعی بر آن است تا به مقدار میسور آثار مکتوب این دوره‏ها مورد مطالعه قرار گرفته و مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی از آن‏ها استخراج گردد.

متغیرهای تحقیق

  1. فرهنگ سیاسی:  فرهنگ سياسي به مجموعه‏ای از باورها ، گرايش‏ها و بينش‏ها ، ارزش‏ها ، معيارها و عقايدي اطلاق می‏گردد که در دوره‏های زمانی مختلف شکل گرفته و از نسلی به نسلی انتقال یافته باشد. به گونه‏ای که بتواند رفتارها وکنش‏های سیاسی برای رسیدن به هدف های کلان اجتماعی هدایت نماید. در فرهنگ سیاسی مفاهيمي چون قدرت ، آزادي ، مردم سالاري ، حاكميت ، مشروعيت ، استبداد ، برابري و عدالت ، دولت و حكومت ، حقوق اساسي ، ايدئولوژي ، خلق و خوي ملي ، روانشناسي و جامعه شناسي سياسي ملت‏ها مورد بحث واقع می‏شود که هرکدام در حوزه‏ی سیاست جای می‏گیرد وریشه در سنت، باورها،اعتقادات وارزش‏های ملی دارد.  برخی اخلاقیات و عواطف را نیز از مهم‏ترین متغیرهای فرهنگ سیاسی دانسته‏اند؛ چه این‏که عواطف و اخلاقیات باعث تعیین مسیر رفتار سیاسی در یک جامعه می‏گردد و بر  نوع ساختار حکومتی تأثیر می‏گذارد. به طور کل، فرهنگ سیاسی هم رابطه‏ی دولت ملت را مورد بحث قرار می‏دهد و هم میزان تأثیر گذاری فرهنگ وسیاست را مشخص می‏سازد.
  2. امثال و حکم: به" سخنان برجسته  روشن و پند آمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است" امثال وحکم گفته می‏شود. امثال وحکم بخشی مهمی از میراث فکری و فرهنگی هر ملتی را تشکیل می‏دهد، و آن را از قدیمی‏ترین آثار ادبی جهان شمرده‏اند. امثال و حکم در شناخت ملت‏ها نقش مهمی دارد. قدرت تفکر، اصالت فرهنگی  و خصوصیات روانی یک ملت را می‏توان از امثال و حکم آن تشخیص داد. در واقع امثال وحکم آینه‏ی تمام نمای زندگی یک ملت به شمار می‏رود. برخورد یک ملت با حکومت‏های آن را از طریق امثال و حکم آن ملت می‏توان به دست آورد.
  3. دری (فارسی دری): زبان فارسی دری یکی از غنی‏ترین زبان دنیا از جهت داشتن ظرفیت تغییر و همچنان پشتوانه‏های فکری وفلسفی به شمار می‏رود. این زبان با سابقه‏ی چند هزار ساله که دارد، امروزه از منابع مهم تاریخی به حساب می‏آید. افغانستان محل پیدایش و پرورش این زبان خوانده شده است. از این‏رو شمار ضرب المثل‏ها و سرودهای حکمی در آن بیش از آن است که به حساب درآید.  تحقیق روی امثال وحکم در این زبان می‏تواند برای بسیاری از مورخان، جامعه شناسان، روانشناسان و سیاست‏مداران مفید واقع شود.

شیوه‏ی تحقیق

روشی که برای بررسی موضوع  دراین تحقیق در نظر گرفته شده "توصیفی" است. سعی می‏گردد تا از میان آثار مکتوب آن عناصری بیرون آورده شود که بتوانند فرهنگ سیاسی را نشان دهند و درگروه خاصی از مؤلفه‏های فرهنگ سیاسی قرارگیرند.

شیوه‏ی  جمع آوری اطلاعات

در گرد آوری اطلاعات تلاش می‏شود تا از آثار مکتوب در این زمینه بهره‏برداری گردد. بدین نحو که ابتدا مؤلفه‏های خاص فرهنگ سیاسی مردم افغانستان از منابع موجود استخراج گردد سپس شمار زیادی از امثال و حکم مورد مطالعه قرار گیرد. بعد، از میان مجموعه امثال و حکم جمع آوری شده، تعدادی که مرتبط به موضوع باشد، استخراج و بعد هم در ذیل هریک از مؤلفه‏ها قرار داده شود. در پایان بسامد امثال و حکم در هریک از مؤلفه ها، مورد سنجش قرار گرفته می شود تا روشن گردد که کدام یک بر دیگری غلبه دارد.

 ادامه دارد