شرمنده ام که نتوانستم در این مدت طولانی چیزی اینجا بگذارم. امید وارم که عفو نمایید. حالا که آمده چیزهایی را سوغات آورده ام. امید که قبول خاطرتان شما عزیزان بیفتد. 
مصطلحات ادبي
 
شعر اجرا(1)
رابرت فراست گفته است: "شعر نوعي اجرا به وسيلة كلمات است."
يكي از گونه هاي ادبي، "شعر اجرا" است؟ شعر اجرا چيست  و چه وقت پديد آمد؟ شعراجرا  (Performance poetry)  به شعری گفته مي شود كه هدف از آن فقط "اجرا" در حضور شنوندگان باشد نه چاپ ونشر. شعر اجرا  با عناصري چون تكرار، واج آرايي، استعاره و و زن ساخته مي شود. و همين عناصر آن را به حالت اجرا در مي آورد. از اين رو از كيفيت شعري برخوردار نمي باشد. اگر بخواهيم آن را به روي كاغذ بياوريم حتا حالت نثري خود را نيز از دست مي دهد و از ارزش مي افتد.شعر اجرا ابتدا دردهة 1970 در اروپا شكل گرفت. اندك اندك با برگزاري جشنواره ها وسريال ها رونق بيش تري يافت. روزنامة آوستین کرونیکل (Austin Chronicle) دردهة 1980  عبارت "شعراجرا" را در ستون دو هفتگي Litera خويش به كار برد. " و به اين طريق رواج عام يافت و در همين دهه از ميان رفت. هد ویگ گروسکی " (Hedwig Gorski) از معروف ترين چهره هاي شعر اجرا مي باشد "که صدای او در برنامه های رادیویی اسپوکن وورد (Spoken Word) در بیش تر جهان طرفدار داشت . گروه او با نام " گروه شرق بهشت " به عنوان موفق ترین همکاری موسیقی و شعر شناخته شدند که کاست های اجرای برنامه های رادیویی او به نوبت با ضبط موسیقی زیرزمینی در بعضی ایستگاه های رادیویی مجاز شناخته شد ."
منابع:
(1) براهني رضا: طلا در مس، ج 1 ، چاپ اول زرياب، انتشارات زرياب، تهران 1380 
(2)   سايت انجمن ادبي استاد هارون شفيقي عنبران، 24 /1 /2007  
 بازنويسي 2 
(2)
ذوق
ذوق در لغت عبارت است از چشيدن، چشايي، اول درجه شهود، نشاط، سليقه، قوه مترتب در عصب مفروش بر  جرم زبان. در اصطلاح تعابير گوناگوني براي آن ذكر كرده اند از جمله "بكايي" دركتاب "سخن شناسي" ص 82 مي نگارد:  "ذوق یک نوع حرکتی است که محض برای حرکت صورت می گیرد و منظور از آن منفعت مادی نمی باشد." يا در جاي ديگر مي نويسد: ذوق  "نوعی از شعور است که در طبیعت بشر به منظور ادراک بداعت و ایجاد بدایع به ودیعت گذاشته شده و چون از جمله حادثات روانی است کمیتی ندارد و کاملاً کیفی است و فقط قابل تنوع بوده وشدت ضعف می پذیرد." 
طبق اين تعريف، ذوق، یک عمل روانی است. . در تمام موجودات  وجود دارد لیکن  در هر انسان تفاوت می یابد و به وسیلة تمرین قابل تکامل می با شد. از این رو می توان گفت: ذوق وظایف گوناگونی را انجام می دهد از جمله این که اثر وهیجان بداعی را از لابداعی و غیر بداعی تشخیص می دهد. آثار بدیع را می آفریند وکار فهم اثر ادبی را آسان می سازد. یک اثر زیبا را از نازیبا تشخیص می نماید و رابطة شاعر را با مخاطبینش تحکیم می بخشد.
دكتر عبدالحسين زرين كوب در كتاب آشنايي با نقد ادبي از منظر ديگري به ذوق نگاه مي كند. نخست تعاريفي  از ديگران  مي آورد و سپس خود به تعريف مي پردازد. وي مي نويسد: " نزد بعضي صاحب نظران ذوق در واقع استعدادي است كه فقط از زندگي در جامعه و ازهمزيستي وهماهنگي با مردم حاصل مي شود و به انسان امكان آن رامي دهد كه زشت و زيبا را تشخيص دهد از آن چه زيباست التذاذ وتمتع حاصل كند وخود نيز در آنچه مي سازدو حتا در زندگي روزانه ورفتار وكردار خويش نيز، چيزي از اين زيبايي را وارد كند.
نزد قدماي ما ذوق عبارت از احساس روحاني و وجدان باطني است كه به وسيلة آن مزيت و رجحان كلامي بركلام ديگر ادراك مي شود و هركه از آن بي بهره باشد به شناخت شعردست نمي تواند يافت.
ابن خلدون آن را عبارت از حصول ملكه بلاغت براي زبان مي داند." 
دكتر زرين كوب خود ذوق را اين گونه تعريف مي كند: "درحقيقت ذوق عبارت از احساس و ادراك حاد وسريعي است كه زشتي و زيبايي آثار طبيعت وهنر را كشف مي كند."
نتيجه: از اين تعريف  ها به اين نتايج دست مي يازيم:
-ذوق يك قوه  ونوعي ا زشعور است كه باعث تفكيك زيبا از نازيبا مي شود. درلغت آن را به سليقه تعبير نموده است.  
- ذوق با عقل فرق دارد. اگرچند هردوي آن ها مي توانند معيار قضاوت قرار گيرند اما با اين تفاوت كه حكم عقل استدلالي است ولي حكم ذوق ارتجالي، بلاواسطه و واكنش غريزي  مي باشد. 
-ذوق يك امر دروني وكيفي است و قابل شدت وضعف مي باشد.
-ذوق شخصي است و درهمه، صورت يكسان ندارد.  از اين جهت در تعيين شعرخوب از بد ،آراي مختلفي به وجود آمده است. زماني كه تمرين شود جنبه كلي پيدا مي كند.
-ذوق كسبي نيست تا اگر كسي فاقد آن باشد بتواند آن را تحصيل نمايد؛ ليكن قابل تكامل مي باشد؛ يعني اگر تهذيب وممارست شود تكامل مي يابد.
-ذوق را در امر نقد اعتباري نيست. چرا كه ذوق منشأ غريزي دارد و اكثراً منتقد ذوقي، تابع مسلك فكري، سياسي، مذهبي و اجتماعي خود مي باشد لذا دچار افراط و تفريط مي گردد.
-ذوق دو گونه است: 1- ذوق طبيعي كه بدون آرايش باقي مانده است.2-ذوق غير طبيعي كه به وسيله ممارست تلطيف شده است. هردوي اين ذوق ها، در قضاوت از اعتبار ساقط مي باشند مگر اين كه از آفتِ افراط، تفريط، تعصب، هوا، غرض و... دور بمانند.
-كاركرد ذوق، در درك زيبايي، آفرينش يك اثر ناب ، نقد وقضاوت ظاهر مي گردد.
منابع:
1- بكايي: سخن شناسي، چاپ اول، انتشارات ابن سينا، تهران، 1346 
2-زرين كوب عبدالحسين: آشنايي با نقد ادبي، چاپ چهارم، انتشارات سخن، تهران 1376 با نقل هايي از مقدمه ابن خلدون ج 1 ، جزء 3 ، ص 312  و دلائل الاعجاز عبدالقاهر جرجاني، ص 419 
3- فرهنگ فارسي معين 
بازنويسي 2