آشنایی با ولایت بدخشان

نویسنده: محمودجعفری

بدخشان از جمله ولایت‌های افغانستان است که به داشتن کوه‌های مرتفع و برف‌گیر و مناطق سرسبز و آبشارهای خروشان و داشتن معادن لعل، لاجورد، فیروزه، زمرد و طلا، موسیقی محلی، شعر و برخی از محصولات مرغوب درخی شهرت دارد. در زیر به برخی از ویژگی‌های این ولایت اشاره ‌می‌شود.

موقعیت جغرافیایی

بدخشان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است که در شمال‌شرقی آن قرار گرفته است. این منطقه از نظر موقعیت جغرافیایی بین خطوط طول جغرافیایی شرق ۷۰ درجه ۴ دقیقه و ۳۶ ثانیه و عرض جغرافیایی شمال ۳۶ درجه و ۵۰ دقیقه و ۱۶ ثانیه واقع شده است. ۱.۸۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز آن شهر فیض آباد است و فاصله آن تا شهر کابل (پایتخت افغانستان ) به ۴۷۰ کیلومتر ‌می‌رسد. مساحت آن بیش از ۴۷.۴۰۳ کیلومتر مربع ‌می‌باشد.

بدخشان از شمال با تاجیکستان، از شرق با چین، از جنوب با پاکستان، از جنوب با ولایت‌های کنر، لغمان و کاپیسا و از غرب با ولایت تخار هم‌سرحد می‌باشد.

بدخشان منطقه کوهستانی است که بخش‌هایی از رشته کوه‌های پامیر، واخان و هندوکش را دربر ‌می‌گیرد. این رشته کوه‌ها به عنوان «بام دنیا» شناخته ‌می‌شوند. در تابستان گرم و در زمستان بسیار سردند. برخی از راه‌های مواصلاتی آن به خاطر بارش برف سنگین در ایام زمستان مسدود ‌می‌باشد.

این کوه‌ها ۵۳ در صد منابع آبی افغانستان را تشکیل ‌می‌دهند. دریای کوکچه، یفتل آب، واخان، انجمن، وردوج، تگاب، تنگی شیوه، پامیر، جرم، خستک، جوخان کوف آب، آیش آب، جیروآب، رونج آب، زریچ آب، دریاچه سبز و چاهیلِ سرغیلان، آغردۀ غارسپان، غوری‌سنگ، درواز، راغ، زرقول و چقمقین از مهم‌ترین رودخانه‌ها، دریاچه‌ها و آب‌بندهای آن به شمار ‌می‌روند.

بدخشان بالاترین منطقه زلزله‌خیز جهان است. از همین جهت چندین زلزله با شدت بیشتر از ۷ درجه رشتر در آن ثبت شده است.

بدخشان ٢٨ وُلُسوالى (شهرستان) دارد. مانند: اَرغَنج‌خواه، اَرگو، اِشکاشِم، بهارک، تَگاب (کِشِمِ بالا)، تیشکان، جُرم، خاش، خواهان، دَرایِم، درواز پائین (نِسَی)، درواز بالا (مایمَی)، راغستان، زیباک، شِغنان، شِکی، شهدا، شهر بزرگ، شهرفیض‌آباد، کُران و مُنجان، کِشِم، کوف‌آب، کوهستان، واخان، وَردوج، یاوان، یفتل، یُمگان (گیروان).

اقتصاد

شغل اصلی مردم بدخشان کشاورزی، دامداری و صنایع دستی است. محصولات عمدۀکشاورزی را گندم، جو، جواری، زقیر، چهارمغز، توت، زردالو، شکندی، آلبالو، گیلاسی، پسته کوهی و سیب تشکیل ‌می‌دهند. سیب بهارک، چهارمغز سرغیلان، توت یفتل و انار خواهان شهرت زیاد دارد. تولید فرش‌ها و صنایع دستی بدخشان در منطقه از اعتبار خاص برخورد است. الچه بافی، کرباس بافی، گیلم بافی، چکمن دوزی، قاقمه‌بافی، زرگری، آهنگری، مسگری، موزه و کفش‌دوزی ، چموس دوزی، پیزاردوزی، کلالی، معماری، نجاری، گلدوزی و خامک‌دوزی ، نمد، قاقمه وتکه‌های نخی از جمله صنایع دستی مردم بدخشان اند که زنان نقش اساسی را در تولید آن‌ها دارند.

با این وجود مردم بدخشان به دلیل شرایط سخت جغرافیایی و اقلیمی ‌با چالش‌های مختلفی چون فقر، بیکاری، ضعف زیرساخت‌ها، دسترسی محدود به خدمات آموزشی و بهداشتی روبه‌رو ‌می‌باشند.

معادن

بدخشان از لحاظ داشتن ذخایر معدنی در جایگاه خاصی قرار دارد. معادن لعل، لاجورد، فیروزه، زمرد، طلا و نفت در این ولایت تثبیت گردیده است. معادن لاجورد در ولسوالی‌های کران و منجان و یُمگان به مساحت سیصد کیلومتر طول و ۴۷ کیلومتر عرض، معدن لعل در سرغیلان و معادن طلای راغ و یفتل درحصه زرشویان ازدریای کوکچه، از جمله معادن مشهور این ولایت محسوب ‌می‌گردند.

لعل بدخشان در ادبیات شهرت جهانی دارد. ادبیات کهن افغانستان پر است از توصیف لعل بدخشان. شاعران اکثراً برای توصیف لب یار، از تشبیه آن به «لعل بدخشان» یاد کرده‌اند.

تاریخ و فرهنگ

بدخشان تاریخ طولانی دارد. به دلیل قرار گرفتن آن در مسیر جاده ابریشم و داشتن معادن فراوان، شاهد رخدادهای مهم بوده است. بدخشان در سال ۱۸۹۶ به دو بخش مجزا بین روسیه تزاری و برتانیا تقسیم گردید. یک بخش آن با مرکزیت شهر خاروغ به روسیه و بخش دیگر با مرکزیت شهر فیض‌آباد به افغانستان تعلق گرفت. در سال ۱۹۱۷ پس از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه، بدخشان روسیه در تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیتسی تاجیکستان به شوروی تعلق گرفت.

جمعیت بدخشان بیش از یک ملیون ۵۵ هزار نفر تخمین شده است. اکثریت باشندگان آن تاجیک تبارند و به زبان‌های مختلفی از جمله فارسی تاجیکی و پامیری و بعضی نیز به زبان‌های شیغنی، قرقیزی و چینی صحبت می‌کنند. مردم بدخشان اکثراً پیرو مذهب سنی حنفی و شیعه اسماعیلی اند.

از خصوصیات برجسته مردم بدخشان شعرسرایی است. بیشتر مردم با شعر آشنایی دارند و در این قالب سخن می‌گویند. مشهور‌ترین شاعران بدخشان عبارتند از مخفى بدخشى، مولانا خسته، راغی، مغموم دروازی، مضمون، میر بهادر واصفی، پرتو نادری، لطیف پدرام، گلنور بهمن، شجاع خراسانی، کمال الدین غبرا،ميراحمدشاه ذيغم، مجیب مهرداد.

موسیقی محلی نیز در بدخشان از جایگاه خاص برخوردار است. آوازخوانان محلی زیادی در این ولایت رشد کرده و پرورش یافته‌اند. دُرمحمد کشمی، مير مفتون، پهلوان منگل، استاد شاه‌ولی «ولی» معروف به ولی ترانه ساز، بازگل بدخشی، پنجشنبه و … از جمله آوازخوانان مشهور اين ولايت ‌می‌باشند که سبک خاص آوازخوانی آنان در تمام افغانستان شهرت دارد.

حکيم ناصر خسرو بلخی شاعر و فيلسوف از چهره‌های برجسته‌ای است که بیشتر عمر خود را در این ولایت سپری کرده و در همین دیار وفات یافته است. آرامگاهش در ولسوالی یمگان بدخشان زیارتگاه عموم مردم است.

برهان‌الدین ربانی رهبر اسبق حزب جمعیت اسلا‌می ‌و رئیس‌جمهور اسبق افغانستان، بحرالدین باعث و طاهر بدخشی از روشنفکران حوزه اندیشه سیاسی، لطیف پدرام رهبر حزب کنگره ملی و عضو پارلمان افغانستان، نویسنده و شاعر، فوزیه کوفی رهبر حزب موج تحول و وکیل مردم در پارلمان، مخفی بدخشی شاعر مشهور، مولوی سید عبدالرحمن مشهور به خرقه و مولوی محمد سلیم طغرا از دیگر شخصیت مشهور این ولایت‌اند.

جاذبه‌های طبیعی و گردشگری

بدخشان دارای مناظر طبیعی بکر فراوان ‌می‌باشد. این امر باعث شده است که این ولایت از لحاظ جاذبه‌های گردشگری در سطح آسیای مرکزی از اهمیت فوق‌العاده برخوردار گردد.

کوه‌های پامیر و هندوکش، کوه خواجه محمد، کمالنگ، جلغر هزارچشمه، سفید خرس؛ دره‌های کول‌دره، کان‌دره، کشن‌دره، ناردره؛ رودخانه‌های رود کوکچه، رود پنج، یفتل‌آب و دریاچه زرکول؛ جنگل‌های پسته و بادام کوهی و دشت شیوه از جمله مناطق گردشگری این ولایت محسوب ‌می‌گردند. دشت شیوه سرسبزترین دشت‌های افغانستان است که از آن به عنوان چراگاه استفاده ‌می‌شود. حیواناتی چون ببر سفید بدخشان، گرگ پامیر، آهوی مارکوپولو، کبک دری، کبک زرین، ماهی کوکچه بر جاذبه‌های طبیعی بدخشان افزوده‌اند. «پارک ملی پامیر» یکی از چند پارک ملی افغانستان است که همواره بازدیدکنندگان زیادی دارد.

آبدات تاریخی

ولایت بدخشان چندین آبده مهم تاریخی را در خود جای داده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: پلخشتی دریای کوکچه، خرقه مبارک، آرامگاه‌هاى میریاری بیگ، میرغیاث و حکیم ناصرخسرو، ویرانه‌های بهارک اشکاشم و توپخانه ولسوالی زیباک.

احزاب سیاسی

در بدخشان احزاب سیاسی رسمی ‌و غیر رسمی ‌زیادی وجود دارد. جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی، حزب اسلامی، افغان ملت، کنگره ملی، حزب آزادگان، جنبش ملی، تحریک طالبان، حزب التحریر از جمله احزاب سیاسی فعال در این ولایت‌اند.

بررسی نگرش مردم نسبت به جنگ و صلح در آینه ضرب‏ المثل‏ها‏ی دری

  •          محمودجعفری

مقدمه

صلح و جنگ دو پدیده‏ای است که همواره با آدمی‏ بوده و هست. از این‏رو در فرهنگ شفاهی جوامع، جای پای ویژه‏ای برای خود اختصاص داده است. در ادبیات فلکلور مردم افغانستان، جنگ و صلح دو عنوان جداگانه‏ای است که مردم نسبت به یکی نگرش مثبت داشته و نسبت به دیگری نگرش منفی از خود نشان داده‏اند. ضرب المثل‏ها‏ که قسمت اعظم ادبیات شفاهی ما را تشکیل می‏دهد، از این کنش‏ها‏ی اجتماعی سرشار می‏باشد. اگر محققی بخواهد فرهنگ سیاسی مردم افغانستان را مورد سنجش قرار دهد، طبعاً آسان‏ترین راه، مطالعه ضرب المثل‏ها‏ خواهد بود. چه اینکه ضرب المثل‏ها‏ آینۀ تمام‏نمای فرهنگ، باور، اعتقادات و رسم و رواج‏ها‏ی مردم می‏باشد. از همین خاطر مردم‏شناسی به ضرب المثل‏ به چشم ابزار سنجش نگرش یک جامعه نگاه می‏کند و از آن برای اتخاذ تصامیم کلان ملی سود می‏برد.

با توجه به این مهم، مقالۀ حاضر نیز سعی می‏کند تا از طریق تحلیل گفتمانی ضرب المثل‏ها‏ی دری، به این مهم دست یازد و بداند که نگرش جامعه نسبت به جنگ و صلح چگونه است و مردم نسبت به این دو پدیده چگونه فکر می‏کنند. آنچه در این راه کمک و دستیار ما خواهد بود، تحقیقی است که در کتاب «گزینه ضرب المثل‏ها‏ی موضوعی افغانستان» صورت گرفته است. این کتاب راه را برای پژوهش حاضر آسان ساخته و ضرب المثل‏ها‏ی دری را به صورت دسته‏بندی شده در خود گرد آورده است. از آنجایی که این دو پدیده در آینه ضرب المثل‏ها‏ی دری مورد مطالعه قرار نگرفته، بناءاً گفته می‏توانیم که مقالۀحاضر مقالۀ تازه می‏باشد.

         

تعریف مفاهیم

صلح

صلح در لغت کلمه عربی به معنای آشتی و توافق و پیمانی است که بر اساس آن دعوایی را حل و فصل کنند. در برخی از لغتنامه‏ها به معنای سازش، از بین بردن نفرت مردم، عدل و انصاف نیز آمده است.

در زبان عربی کلمه سلام و در زبان عبری Shalomبه معنای عدم خشونت ساختاری و وجود عدالت به کار رفته و مترادف با صلح دانسته شده است. در زبان چینی کلمه ping و در زبان جاپانی واژه Heiwa به معنای صلح توأم با عدم خشونت و سازگاری متقابل اجتماعی استعمال شده است. همچنین در زبان هندیShanti و در زبان بودایی Ahimsa به معنای رفتار صلح‏جویانه و تفکر سازگارانه آمده است.PEX در زبان رومی به معنای فقدان خشونت تحت لوای قوانین حقوقی Erene و در زبان یونانی به معنای عدالت و هماهنگی ذکر شده است.(فتحی واجارگاه، 1388: 27 )

همچنان که برای صلح تعریف‏های گوناگونی را ذکر کرده‏اند، برداشت‏های متفاوتی نیز از آن انجام شده است. طبق تحقیقاتی که در ایالات متحده امریکا صورت گرفته، مردم امریکا صلح را به معنای زندگی دور از خشونت و توأم با عدالت اجتماعی و آزادی بیان می‏فهمند. مردم استرالیا از صلح عدم خشونت، وجود همکاری مدنی، فهم متقابل و بردباری تعبیر کرده اند.

 در کل دو دیدگاه در باره صلح وجود دارد؛ مطابق یک دیدگاه صلح یعنی عدم جنگ و خشونت فزیکی که تعبیر دیگری از صلح منفی است. اما براساس دیدگاه دوم صلح یعنی تلاش در جهت ایجاد جامعه برابر و عادلانه که معنای دیگری از صلح مثبت می‏باشد.

در مجموع می‏توان گفت که «منظور از صلح، عدم خشونت در کلیه اشکال مستقیم و غیر مستقیم آن، و تضمین حقوق اعضای جامعه است، به نحوی که همه آنها در قدرت و توزیع منابعی که در حفظ آن نقش دارند، مشارکت نمایند. صلح در حقیقت فرایندی است در برگیرندۀ مجموعه‏ای از مهارت‏ها در راستای برقراری ارتباط و رعایت قواعد اخلاقی که هیچ‏کس از آن متضرر نمی‏شود.»( فتحی واجارگاه، 1388: 29)

جنگ

برای جنگ نیز تعریف‏های مخلتفی ذکر کرده‏اند. در یک تعریف، جنگ «برخورد میان دو یا چند دولت است که در آن نیروهای مسلح طرف‏ها، درگیر اقدامات خشونت‏آمیز متقابل می‏شوند» ( برزنونی، 1384 : 79  ). جنگ به لحاظ هدف و غایت «عبارت است از فتح، دفاع مشروع، حفظ منافع ملی، اجرای حقوق، تغییر نظام حقوقی و اجرای یک تصمیم جمعی که جنبۀ نظم بین‏المللی دارد» (پیشین).  از منظر حقوقی «جنگ به عنوان ابزار سیاست ملی، مجموعه عملیات و اقدامات قهرآمیز مسلحانه‏ای است که در چارچوب مناسبات کشورها روی می‏دهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با کشورهای ثالث می‏شود» (پیشین: 80).

در کل جنگ چیزی است که در مقابل صلح قرار دارد. از آنجایی که صلح مفهوم جدید پیدا کرده و شامل هرگونه رفتار صلح‏آمیز می‏شود جنگ نیز هرگونه اقدامی می‏باشد که باعث اخلال صلح گردد چه خشونت‏آمیز باشد یا نباشد.

 

ضرب المثل

«ضرب المثل یا مَثَل سایر بخشی از فلکلور و شاخه‏ای از ادبیات شفاهی و آن سخن کوتاه منثور یا منظومی‏است که بیانگر مضمون اخلاقی یا اجتماعی یا اندرز و دستوری در باب زندگی باشد.» (شریفی، به نقل از جعفری، 1394: 10). به تعبیر دیگر ضرب المثل جمله کوتاه و ساده‏ای است که به نظم یا نثر موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در بیان پندآمیز حکایت می‏کند. «برقعی» تعبیر جامع‏تری از ضرب المثل آورده است. او می‏نویسد: «ضرب المثل یک جمله کوتاه به نظم یا نثر و گاه در بردارندۀ پند و دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو می‏برد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود می‏فرستد و انفعالات و هیجاناتی در نفس او به وجود می‏آورد » (برقعی به نقل از گندمکار به نقل از جعفری، 1394: 9).

 ذوالفقاری تعریف دیگری از ضرب المثل آورده است و آن اینکه «ضرب المثل جمله‏ای است کوتاه، گاه استعاری و آهنگین، مشتمل بر تشبیه، با مضمون حکیمانه و برگرفته از تجربیات مردم که به واسطۀ روانی الفاظ و روشنی معنا و لطافت ترکیب، بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر و یا با تغییر جزئی در گفتار خود به کار برند.» (ذوالفقاری به نقل از جعفری، 1394: 27).

در کل ضرب المثل‏ را می‏توان با ویژگی‏ها‏یی چون کوتاهی، سادگی و روانی، پندآمیز و اخلاقی بودن، مشخص نبودن گوینده، انتقال‏پذیری و اختلاف روایت، تعمیم‏پذیری، آموزش و اندرزدهی، عام فهم بودن، ایجاز، استفاده از تشبیه و کنایه، بلاغت، وزن و آهنگ، شهرت و رواج، تأثیرگذاری، چندوجهی بودن، صحت معنا و ...از سایر جملات حکیمانه و کلمات قصار باز شناخت.

تعبیرات و اصطلاحات مشابه و گاه مترادف دیگری نیز برای ضرب المثل‏ بر شمرده‏اند مانند، مثل، امثال و حکم، فرهنگ عامه، ادبیات فلکلور و ...

 

موضوعات ضرب المثل‏

از آنجایی که ضرب المثل‏ برخاسته از تمام ابعاد زندگی شخصی و اجتماعی مردم است، لذا تمام بخش‏ها‏ی زندگی فردی و گروهی مردم را دربر گرفته است؛ از نان و غذا گرفته تا سیاست و فرهنگ. از این‏رو کمتر موضوعی را می‏توان پیدا کرد که در مورد آن ضرب المثلی وجود نداشته باشد. خدا، پیامبر، قیامت، علم، جهل، فقر، نیکی، جوانمردی، امید، آرزو، شادکامی، عشق، خوشبختی، خیانت، وفا، تعهد، اتحاد، و... همه مضامینی اند که در مورد هریک آن‏ها‏ ده‏ها‏ ضرب المثل‏ آورده شده است. جنگ و صلح نیز یکی از این موضوعات است که پیرامون آنها ضرب المثل‏ها‏ی زیادی در زبان دری ذکر شده است.

برای اینکه به طور دقیق نگاه جامعه به مسأله جنگ و صلح را بدانیم، لازم است ضرب المثل‏ها‏ی ذکر شده در زبان دری را مورد مطالعه قرار دهیم. برای این کار نخست باید مؤلفه‏ها‏ی جنگ و صلح را ذکر کنیم سپس به تفکیک، ضرب المثل‏ها‏ی مرتبط با آن را یادآورد شده و اگر لازم شد، تحلیل و بررسی نماییم.

 

مؤلفه‏ها‏ی جنگ و ضرب المثل‏

همچنان که از تعریف‏ها‏ی فوق روشن شد، مفهوم جنگ تنها در برخوردهای فزیکی و خشونت‏آمیز خلاصه نمی‏گردد بلکه هرآنچه مخالف صلح باشد جنگ خوانده می‏شود. با توجه به این تعبیر از جنگ، مؤلفه‏ها‏ی آن نیز گوناگون ومختلف می‏باشد. براساس آنچه در کتاب «گزینه ضرب المثل‏ها‏ی موضوعی افغانستان» آمده، مؤلفه‏ها‏ی اساسی آن عبارتند از: آزادی، خشونت‏گرایی، انتقام، بزرگ‏سالاری ، بیگانه و دشمن ستیزی، تضاد، چشم و همچشمی و سیال‏داری، خرافه‏گرایی، دروغ، ریا و دورویی، زخم زبان، زن‏ستیزی، سنت‏گرایی، ظلم، عدم اعتماد، عصبیت و افراط‏گرایی، مردسالاری، لجاجت، ناامنی و جنگ، نسب‏گرایی، ننگ وغیرت، نگرش منفی نسبت به حکومت و نگرش منفی نسبت به زمامدار. از میان این الگوها در اینجا فقط به چند مورد اشاره می‏شود:

الف. ظلم

ظلم یکی از موضوعاتی است که همواره در ادبیات شفاهی مطرح بوده و هست. زیرا ظلم و ستم خود ریشه در افعال انسان‏ها‏ از زمان پیدایش تا امروز دارد. از این‏رو با واکنش‏ها‏ی گوناگون مواجه بوده است. در ادبیات دری نیز مردم ما واکنش‏ها‏ی منفی نسبت به آن داشته و آن را در قالب جملات متفاوت بیان کرده‏اند مانند:

 از ظلم ظالم و تهمت ناحق خدا نگه داردش/ ظلم امروز و ظلمت فردا/ ظلم ظالم بر سر اولاد ظالم می‏رود/ ظلم دیر دوام نمی‏کند/ خانه ظالم آخر خراب است/ ستمگر رفت و لعنت برایش ماند (جعفری، 1394: 51).

اکثر یا قریب به اتفاق ضرب المثل‏ها‏یی که در این ارتباط ذکر شده، نشان دهندۀ دو نکته است؛ یکی اینکه ظلم ظالم هیچ‏گاه بی‏پاسخ نمی‏ماند. ظالم همیشه نمی‏تواند ظلم کند. ناچار روزی گرفتار ظلم خود خواهد شد و به جزای اعمال خود خواهد رسید؛ دیگر اینکه این واکنش‏ها‏ عمدتاً ریشه‏ها‏ی مذهبی داشته و با نوعی از نفرین و دعا سرو کار دارد مانند این مثل‏ها‏: آه مظلوم اگر سر شب نگیرد آخر شب می‏گیرد/ آسیاب خدا دیر می‏گردد و خوب آرد می‏کند (پیشین).

ب. ناامنی و جنگ

جنگ و ناامنی نیز در ادبیات شفاهی حضور چشمگیر دارد. چیزی که بیش از همه مطالعۀ این موضوع را در ضرب المثل‏ها‏ جذاب و شیرین می‏سازد تحلیل‏ها‏ و تفسیرهای متفاوت از جنگ و ناامنی است. مردم ما نسبت به جنگ برخوردهای متفاوتی از خود نشان داده است. به این نمونه‏ها‏ توجه کنید:

چای نخورده جنگ نمی‏شود/ سیاهی لشکر نیاید به کار، دو صد مرد جنگی به از صد هزار/ دو تا موش جنگ کند پای یکش می‏شکند/ جنگ زرگری میانجی نمی‏خواهد/ جنگ خرمن، سر خرمن / جنگ با شمشیر، معامله با پول/ هرجا لنگه، جنگه/ درخت گفت: اگر دسته تبر از خود من نبود کسی مرا قطع نمی‏توانست/ تفنگ بی‏باروت صدا نمی‏کند/ جنگ زنان، قتل مردان/ در جنگ حلوا تقسیم نمی‏شود (پیشین، 69).

در این ضرب المثل‏ها‏ شما شاهد تفسیرهای متفاوت از جنگ هستید؛ تفسیرهایی که از تجربیات زندگی مردم ناشی شده‏اند. ضرب المثل‏ «چای نخورده جنگ نمی‏شود» نشانۀ اینست که هر جنگی نیاز به آمادگی و امکانات لازم دارد. بدون امکانات امکان پیروزی وجود ندارد. چنانچه همین موضوع را در ضرب المثل‏ دیگر (تفنگ بی‏باروت صدا نمی‏‏کند) به گونۀ دیگر بیان کرده است. ضرب المثل‏ «دوصد مرد جنگی بِه از صد هزار» نشان‏دهندۀ نقش مهارتی نیروهای رزمی ‏می‏باشد. این ضرب المثل‏ به وضوح بیان می‏کند که لشکر عظیم در جنگ بُرد را حتمی ‏نمی‏سازد آنچه زمینۀ برد را فراهم می‏کند، افراد ماهر و شجاع است که توانایی رزمیدن را داشته باشند. در ضرب المثل‏ «اگر دستۀ تبر از خود من نمی‏بود کسی مرا قطع نمی‏توانست» بر مسأله خیانت در صفوف اردو و ارتش تأکید می‏کند و آن را عامل ضعف و شکست لشکر قلمداد می‏نماید. و ده‏ها ضرب المثل‏ دیگر که هرکدام بر یکی از اصول جنگی تأکید می‏کند و اندرزی است برای جنگجویان و حافظان مرزهای کشور.

ج. انتقام

انتقام در فرهنگ عامه گاهی جزو مفاخر محسوب می‏گردد. در برخی جوامع قبیلوی، از جمله سنت‏ها‏یی است که ریشه بسیار طولانی در فرهنگ آن جوامع دارد. در افغانستان نیز مع‏الاسف چنین چیزی وجود دارد و در بعضی از مناطق به آن افتخار می‏کنند. این امر سبب شده است تا میان گروه‏ها‏ و قبیله‏ها‏ی رقیب کشت و خون‏ها‏ی بسیاری رخ دهد و ده‏ها‏ تن جان خود را در پای همین سنت خرافی از دست دهند. به همین خاطر می‏بینیم در ضرب المثل‏ها‏ به شکل اندزر آمده و انتقام امر منفی شمرده شده است. مانند این ضرب المثل‏ها‏: خون با خون شسته نمی‏شود/ یا: خون را با خون نمی‏شویند/ خون ناحق خواب نمی‏کند/ از کینه کینه خیزد و ازمهر مهر/ بدی کردی خبردار باش (پیشین: 35).

د. زور و خشونت

خشونت و زور در ضرب المثل‏ها‏ی دری به عبارات مختلفی آمده است. به این نمونه‏ها‏ دقت کنید:

 از زور ما رستم شد، آخر به ما دشمن شد/ بالای هردست دستی است/ چارۀ درد دندان، کندن است/ پشک که به دور باشد، موش‏ها‏ بازی می‏کنند/ سگ ماده در لانۀ خود شیر است/ کی را زور داد که ظلم نکرد، کی را زر داد که سود نخورد/ مشت با سندان برابر نیست/ سرش بوی قرمه می‏دهد/ زور کم و قهر بسیار/ شیر خانه روباه بیرون/ آب زور سربالا می‏رود/ زور قالب ندارد/ گرگ اگر پیرهم شود زور روباه را دارد/ عقاب، مگس را شکار نمی‏کند/ زور بالای زور، خداهم بالای زور/ از دست ماندی از خدا ماندی.... (پیشین، 33).

هریک از این ضرب المثل‏ها‏ به نحوی از باور‏ها‏ و اعتقادات مردم نسبت به قدرت و زور حکایت می‏کند. طبق این برداشت، آب زور همیشه سربالا می‏رود، برخلاف کسی که از توانایی و قدرت محروم است. به تعبیر دیگر کسی که قدرت و توانایی دارد همیشه حاکم است.

 

مؤلفه‏ها‏ی صلح

همچنانکه جنگ و خشونت جایگاه خاصی را در ضرب المثل‏ها‏ی دری به خود اختصاص داده است، صلح نیز از مفاهیمی‏ است که در فرهنگ عامه جایگاه ویژه‏ای دارد. زیرا صلح ریشه در فرهنگ اسلامی‏ دارد و مطابق دستوارات اسلامی‏ هر مسلمان وظیفه دارد تا از صلح حمایت نماید و در راه ترویج آن از خود مایه گذارد و در راه رسیدن به آن تلاش ورزد. افغانستان نیز یک جامعه اسلامی‏ است؛ از این‏رو در ادبیات شفاهی مردم آن، به همان اندازه که از جنگ یاد شده و نسبت به آن نفرت نشان داده شده، از صلح نیز یادآوری‏شده و نسبت به آن اظهار علاقه گردیده است. برای اینکه این موضوع بیشتر روشن گردد نخست مؤلفه صلح را برمی‏شماریم و سپس در ذیل آن ضرب المثل‏ها‏ی مرتبط به آن را می‏آوریم.

مؤلفه‏ها‏یی که از صلح می‏توان در اینجا ذکر کرد عبارتند از: آخرت‏گرایی، اعتدال و برابری، ایمان، شفاعت‏خواهی، تبعیت از مشوره‏ها‏ی محلی، تبعیت از قانون، تواضع، مشارکت و تکثرگرایی، حق‏خواهی، راستی و صداقت، اطاعت‏پذیری، شایسته‏سالاری، صبر و قناعت، صلح، عشق، بخشش، عقل و علم گرایی، فردگرایی، فقر، قدرشناسی، قناعت، قول و وفا، کرامت و شرافت انسانی، محبت، مهمان، میهن‏پرستی، ضد تبارگرایی، نفی زور و خشونت، نیکی ...

حال به چند مؤلفه از مؤلفه‏های مذکور اشاره می‏کنیم:

الف. صلح

صلح از خواسته‏ها‏ی اساسی بشر بوده و هست. هیچ جامعه‏ای نیست که به صلح نیاز نداشته باشد. از این جهت صلح در فرهنگ و سنن همۀ اقوام جایگاه خاص دارد. مردم افغانستان به عنوان مردمی‏ که پیشینۀ تمدنی و فرهنگی بسیار قوی دارد، در بارۀ صلح حرف و حدیث‏ها‏ی فراوانی دارند. مولانا از شخصیت‏ها‏ی علمی‏ و ادبی این سرزمین است که دربارۀ صلح سروده است:

جمع باید کرد اعضا را به عشق/ تا شوی خوش همچو سمرقند و دمشق (بازرگان:211).

با این حساب صلح بخش مهم ادبیات ما را تشکیل می‏دهد. در ادبیات شفاهی نیز نقش صلح برجسته است. چنانچه دراین ضرب المثل‏‏ها که «تا صلح توان کرد درِ جنگ مکوب/ یا: تخته که به تخته جور بیاد حاجت نجار نیست/ یا: به جای اینکه حرف بدل کنی کوچه بدل کن»(پیشین:50) بر این مسأله تأکید می‏ورزد.

ب. عدالت و اعتدال

عدالت و اعتدال از جمله نیازهای فردی و اجتماعی انسان به حساب می‏آید. حرکت در مسیر اعتدال و همچنین عدالت می‏تواند، انسان را از بن‏بست‏ها‏ی زیادی نجات دهد. در فرهنگ عامه نشانه‏ها‏ و الگوهای فراوانی از این موضوع دیده می‏شود؛ به عنوان مثال می‏توان به این ضرب المثل‏ها‏ اشاره کرد:

اندازه نگه دار که اندازه نیکوست، هم آسایش خلق وهم آسایش دوست/ برابر دروغش پاغنده زد/ هر ناخن درد خود را دارد/ پنج انگشت برادر هستند و برابر نه/ نه به آن شوری شور و نه به آن بی‏نمکی/ عدالت بهتر از عبادت است/ شمشیر عدالت غلاف ندارد/ عدل ترازوی خدا در زمین است/ آن قدر بار کن که بکَشَد نه آنقدر که بکُشَد/ پایت را به اندازۀ گلیمت دراز کن/ یک کاری شود که نه سیخ بسوزد و نه کباب/ کاری بکن به اندازه که تو را از پای نندازه/ همه را با یک چشم می‏بیند.... (پیشین:30-31).

همۀ ضرب المثل‏ها‏یی که در این باب آمده‏اند انسان را به رعایت عدالت و اعتدال دعوت می‏کند. طبق این ضرب المثل‏ها‏، انسان درهیچ‏کاری نباید افراط بکند. هرکار به اندازه خوب است. اگر از اندازه بیشتر شد، آسیب می‏بیند.

ج. عشق

عشق موضوع مهم دیگری است که در فرهنگ و ادبیات عامه جایگاه بزرگی را به خود احراز کرده است. در ادبیات شفاهی دری ضرب المثل‏ها‏ی زیادی در این باب نقل شده است. مانند:

 عشق کور است/ عشق مانند مشک بو دارد/ عشق و درد و سرفه را نمی‏توان پنهان کرد/ عشق تیز زود سرد می‏شود/ عاشق نبود زعیب معشوق آگاه/ عاشقی پیداست از زاری دل/ عاشق بی‏پول شبدر درو می‏کند/ عشق آمد و غم‏ها‏ی دیگر پاک ببرد/ عشق آنست که دیوانه کند ملا را/ عشق را از تیغ و خنجر باک نیست/ عشق و جنون همسایه در به دیوار است/ عشق که از منطق استمداد کند دروغ است/.... (پیشین: 51-52).

بیشتر ضرب المثل‏ها‏یی که در بارۀ عشق وارد شده‏اند، به توصیف عشق و بیان خصوصیات و ویژگی‏ها‏ی آن پرداخته است. در ظل همین خصوصیات، گاهی به اندز و نصیحت نیز اشاره کرده است مانند عاشق بی‏پول شبدر درو می‏کند. یا: عشق کور است. یا: عشق و جنون همسایه در به دیوار است.

 

بحث ونتیجه‏گیری

ضرب المثل‏ها‏ بخش مهمی‏ از ادبیات شفاهی را تشکیل می‏دهد. ضرب المثل‏ها‏ بیانگر افکار و اندیشه‏ها‏ی یک ملت است. شناخت ضرب المثل‏ها‏ به مثابه شناخت یک جامعه تلقی می‏گردد. فرهنگ سیاسی یک جامعه را می‏توان از ضرب المثل‏ها‏ی آن جامعه به دست آورد. افغانستان کشوری است که از لحاظ منابع ادبی بخصوص ادبیات شفاهی غنی می‏باشد. ازاین‏رو اگر بخواهیم فرهنگ سیاسی و نوع نگرش مردم نسبت به یک موضوع به‏ویژه موضوعات سیاسی را مورد بررسی قراردهیم، مطالعه ضرب المثل‏ها‏ بهترین طریقه به شمار می‏رود. بنابراین اگر بخواهیم نگرش مردم افغانستان نسبت به جنگ و صلح را ارزیابی کنیم، بهترین گزینه برای سنجش این نگرش، بررسی ضرب المثل‏ها‏ی دری است.

 

با توجه به ضرب المثل های گردآمده در کتاب «گزینه ضرب المثل‏ها‏ی موضوعی افغانستان»، مقاله حاضر سعی نموده تا ضمن مطالعه ضرب المثل‏ها‏ در این خصوص، میان ضرب المثل‏ها‏یی که در خصوص جنگ گرد آمده‏اند با ضرب المثل‏ها‏یی که در خصوص صلح گردآمده‏اند، مقایسه‏ای انجام دهد. دراین مقایسه روش شده است که مؤلفه‏ها‏یی که در این کتاب (گزینه ضرب المثل‏ها‏ی موضوعی افغانستان) در ارتباط به جنگ ذکر شده،24 مورد و مؤلفه‏ها‏یی که در ارتباط به صلح جمع‏آوری شده، 30 مورد بوده است. این مطلب، می‏رساند که نگاه مردم نسبت به جنگ با نگاه مردم نسبت به صلح تا حدودی نزدیک بهم می‏باشد. تفاوت زیادی میان آن دو دیده نمی‏شود. تنها فاصله میان آنها 6 مورد می‏باشد. میان تعداد ضرب المثل‏ها‏یی هم که برای هر دو مؤلفه ذکر شده، تفاوت فاحشی به نظر نمی‏رسد؛ برای گزینه جنگ 680 ضرب المثل‏ و برای گزینه صلح 501 ضرب المثل‏ آورده شده است که باز هم فاصله میان هرکدام زیاد نمی‏باشد.

به این ترتیب به نتیجه می‏رسیم که میزان واکنش مردم افغانستان نسبت به پدیده‏ها‏ی صلح و جنگ با اندک تفاوتی برابر می‏باشد. در مورد صلح شدیداً حمایت کننده است و در مورد جنگ به شدت نفرت خویش را اعلام می‏دارند.

 

 

منابع

بازرگان، محمد نوید. (بی تا). مولانا و جهان صلح یک رنگ. همایش بین‏المللی اندیشه‏ها‏ی جهانی مولانا جلال‏الدین‏محمد بلخی.

برزنونی، محمدعلی. (1384). اسلام؛ اصالت جنگ یا اصالت صلح؟. مجله حقوقی. ش 33. نشریه مرکز حقوقی بین‏المللی معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری. صص 73-157.

جعفری، محمود. (1394). گزینه ضرب المثل‏ها‏ی موضوعی افغانستان. کابل: مرکز منبع معلومات افغانستان در پوهنتون کابل.

فتحی واجارگاه، کورش. (1388). بررسی جایگاه صلح و جنگ در کتب درسی دوره ابتدائی کشور. پژوهشنامه دانشکده ادبیات.

 نوت: این مقاله در فصلنامه ادبی سپیده -شماره 10 به چاپ رسیده است.

نقش و جایگاه وبلاگ نویسی در افغانستان

قسمت دوم و پایانی

پیشینه وبلاگ‏نویسی در افغانستان

وبلاگ‏نویسی سابقه چندانی ندارد. بعد از حادثه 11 سپتمبر، سقوط طالبان و حضور جامعه‏ی جهانی، در افغانستان به وجود آمد. بعد از سقوط طالبان، دفاتر نمایندگی‏های سیاسی و غیر سیاسی کشورهای خارجی در شهرهای مختلف بخصوص کابل باز گشایی گردیدند. با حضور اتباع خارجی در افغانستان امکانات مدرن از قبیل انترنت، موبایل و...نیز وارد افغانستان شدند. نیازمندی‏های ارتباطی میان ادارات، ایجاب می‏کرد تا تکنولوژی جدید نیز وارد افغانستان شود. از این‏رو با آمدن انترنت و فعال شدن نمایندگی کشورها و سازمان‏های بین المللی، تعدادی از افغان‏ها نیز در دفاتر آن‏ها وارد کار شدند. در این میان کسانی نیز بودند که در خارج از افغانستان با وسایل کمپوتری و انترنت آشنایی داشتند. این دسته از افراد وبلاگ نویسی را وارد افغانستان نمودند. به گفته‏ی "نسیم فکرت" یکی از فعالان پرسابقه‏ی وبلاگ نویسی، نخستین کسی که در افغانستان به وبلاگ نویسی پرداخت "عزیز حکیمی" بود. او که در یکی از مؤسسات خارجی فعالیت می‏کرد در سال 2002 وبلاگی به نام  "کنکاش" ساخت. در بیرون از افغانستان ضیا افضلی با وبلاگ "غزل امروز افغانستان"، سخیداد هاتف(امیر سیاقشو) با وبلاگ "لحظه‏ها" و صبور الله سیاه سنگ با وبلاگ "یک برگ"، از نخستین گروه وبلاگ نویسانی افغانی بودند که در بیرون از افغانستان فعالیت وبلاگ نویسی را آغاز کردند. سپس شریف سعیدی، حمیرا نکهت دستگیرزاده، محمدکاظم کاظمی، لیلا صراحت روشنی و ظاهر تایمن وبلاگ نویسی را در خارج از افغانستان در حوزه‏ی ادبیات فارسی ادامه دادند. با گسترش وبلاگ نویسی، رویکردهای مختلفی در آن به وجود آمد. طنز، شعر، خبر، تحلیل سیاسی، اقتصاد، و... از جمله حوزه‏هایی بودند که برای خود، نویسندگانی داشتند. وبلاگ "زبان دراز" در عرصه‏ی طنز، "نسل امروز" با مدیریت فرید خروش و"دردهای دلم" به مدیریت جعفر عطایی در عرصه تحلیل سیاسی، از جمله پرخواننده‏ترین وبلاگ‏های افغانی بودند.

 وبلاگ نویسی همگام با فراوانی تکنولوژی جدید و گسترش فعالیت شبکه‏های مخابراتی و انترنتی به سرعت تمام گسترش یافت و در هر حوزه نویسندگان بسیاری پیدا کرد. در سال 2004 شمار وبلاگ‏های افغانی به 300 وبلاگ افزایش یافت. این شمار، یک سال بعد یعنی در سال 2005 سه برابر(900) گردید. در سال‏های بعدتر، این تعداد چندین برابر توسعه یافت و وبلاگ‏نویسی به زبان‏های پشتو و انگلیسی نیز در داخل افغانستان آغاز گردید. آخرین آماری منتشر شده در سال 2009 شمار وبلاگ نویسان افغانی را 30 هزار  اعلام کرد. این تعداد با توجه به سرعت سه برابر در سال، اکنون به صد هزار نفر می‏رسد.

عوامل رشد وبلاگ نویسی در افغانستان

وبلاگ نویسی در افغانستان تحت عوامل ذیل رشد قابل ملاحظه‏ای داشته است:

1. مؤسسات و ادارات خارجی: مؤسسات خارجی، انجیوها، ادارات دولتی و نهادها، عامل عمده در رشد وبلاگ نویسی به شمار می‏آیند. هرچه فعالیت این نهادها گسترش یافته و به وسایل انترنتی مجهزگردیده اند، وبلاگ نویسی نیز همپای آن‏ها رشد یافته است.

2. توسعه شبکه‏های مخابراتی: با افزایش شبکه‏های مخابراتی در ساحات دور از مرکز، نویسندگان بیش‏تری به وبلاگ نویسی روی آوردند. اکنون شبکه‏های مخابراتی سهولت‏های بسیاری را ایجاد کرده اند؛ به گونه‏ای که هر کس می‏تواند از طریق موبایل خود از انترنت استفاده نماید.

3. آموزشگاه‏های زبان انگلیسی و وبلاگ نویسی: ایجاد کورس‏های انگلیسی در هرکوچه و خیابان، سبب شده است تا شمار بیش‏تری بتوانند به انترنت و وبلاگ نویسی دسترسی داشته باشند. کارگاه‏های آموزشی وبلاگ نویسی از دیگر فرصت‏هایی است که باعث گسترش وبلاگ نویسی در کشور شده است.

تأثیرات وبلاگ نویسی

وبلاگ نویسی یک چیز ساده است. هر شخصی که به انترنت دسترسی داشته باشد می‏تواند وبلاگ نیز داشته باشد. با توسعه شبکه‏های مخابراتی، استفاده از انترنت از طریق موبایل نیز آسان شده است. این امر باعث شده است تا وبلاگ نویسان نیز افزایش قابل تواجه پیدا کنند. گستردگی وبلاگ نویسی در افغانستان تأثیر بسزایی برجای گذاشته است. این تأثیرات را می‏توان در سه سطح مورد بررسی قرار داد:

1-      اجتماع: وبلاگ رسانه‏ی ساده و قابل دسترس است. دیدن و مشاهده‏ی آن برای همه کسانی که ابزار آن را در اختیار دارند فراهم می‏باشد. در عین حال وبلاگ از ظرفیت‏هایی چون پیام گذاری نیز برخوردار است. این ظرفیت موجب شده است تا تبادل نظر میان نویسندگان به آسانی صورت گیرد و برخورد عقاید و افکار میان نویسندگان به وجود آید. در نتیجه، گفتمان سیاسی جای برخود مسلحانه را بگیرد. تبادل نظر میان نویسندگان از طریق وبلاگ از یک‏سو منجر به دسته‏بندی‏های فکری واز سوی دیگرباعث همگرایی ملی شده است. واکنش مختلف نویسندگان در برابر رخدادها و حوادث سیاسی- اجتماعی، نوع بیداری، شعور و خرد سیاسی جامعه و ملی گرایی در سطح کشور را نشان می‏دهد. علی‏رغم این که گاهی تنش‏های قومی و زبانی نیز در میان نویسندگان شعله ور می‏شود ولی با آن هم حس ملی‏گرایی از ظاهر تمامی نوشته‏ها به مشاهده می‏رسد. ایجاد گفتمان اجتماعی مهم‏ترین اثر وبلاگ نویسی به شمار می‏آید. ایجاد چنین گفتمانی در نهایت راه را برای دیگر پذیری سیاسی- اجتماعی، تساهل، تکثر گرایی وهمگرایی باز می‏کند.

از دیگر اثرات وبلاگ نویسی قراردادن افغانستان در معرض "جهانی شدن" است. با این که رسیدن به فضای جهانی شدن فرصت دراز می‏طلبد، ولی آگاهی جامعه از حوادث جهانی و آشنایی آن با فرهنگ و صنعت ملل متمدن، یک دستمایه‏ی کلان برای کشور و جامعه محسوب می‏گردد. چه این‏که همین آشنایی در نهایت باعث کاهش عصبیت‏های قومی، زبانی، و وابستگی‏های ایدئولوژیک سنتی می‏شود و زمینه را برای برقراری ارتباطات درونی جامعه و تعاملات بین المللی در عرصه‏های مختلف سازندگی از قبیل اقتصاد، تجارت و توسعه، فرهنگ، جامعه پذیری و هویت جدید فراهم می‏نماید.

2-      سیاست: امروزه ابزارتبلیغاتی بیش از حد زیاد شده است. موبایل، تلویزیون، رسانه‏های چاپی، ابزارهای الکترونیکی و... از جمله ابزاری‏های تبلیغاتی خصوصاً در انتخابات به حساب می‏آیند. وبلاگ، به یکی از ابزارهای اثر گذار درعرصه تبلیغات انتخاباتی تبدیل شده است؛ همچنان‏که فیس بوک از ابزارهای مهم تبلیغات انتخابی می‏باشد. به این طریق گفته می‏توانیم که وبلاگ می‏تواند در ایجاد جنبش‏های اجتماعی نیز نقش بسزایی داشته باشد.

3-      فرهنگ: ابزارهای جدید، معمولاً پیام‏های جدید را انتقال می‏دهند. از آنجایی که وبلاگ یک رسانه شخصی وخصوصی است، افکار جدیدی نیز از این طریق وارد جامعه می‏شود. به عنوان مثال می‏توان به مبارزه علیه عدد 39 و خرافات از طریق وبلاگ و فیس بوک اشاره کرد.

حضور زنان در وبلاگ و نقش نویسندگان روشنفکر از عوامل مؤثر در تغییرات فرهنگی و اجتماعی به حساب می‏آید. چه این‏که داد و ستد فرهنگی از همین طریق صورت می‏گیرد. عقاید نو راه خود را در درون جامعه سنتی‏ای مثل افغانستان باز می‏کند. از این‏رو می‏توان گفت که وبلاگ یک چالش در برابر سنت می‏باشد.

4-      زبان و رسانه: یکی از موارد تأثیر گذاری وبلاگ نویسی، تأثیر آن بر زبان است. مکتوب‏ها در ادارات رسمی و رسانه‏های چاپی افغانستان به شیوه‏ی خاصی نوشته می‏شوند. پیروی از این شیوه تا هنوز در رسانه‏های دولتی  و مراسلات رسمی مرسوم است. بعد از آمدن انترنت، توسعه شبکه‏های انترنتی و معمول شدن وبلاگ نویسی، شیوه نگارش رسانه‏ها نیز تغییر کرده است. از یک‏سو سادگی و روانی در نوشته‏ها راه یافته و از جانب دیگر رسم الخط واحد معمول در هم شکسته و رسم الخط‏های مختلف وارد قلمرو زبان شده است. روزنامه نگاری فعلی در افغانستان با پیروی از زبان معمول در وبلاگ‏ها، رویکرد جدیدی به روزنامه نگاری بخشیده است.

مشکلات و آفات وبلاگ نویسی

وبلاگ‏نویسی در عین حال که آثار بسیار ارزشمندی برای جامعه دارد، تأثیرات و آفاتی نیز دارد که نباید از آن‏ها غافل بود. این آفات و مشکلات را می‏توان به عنوان نمونه این‏گونه فهرست نمود:

1-      عدم دسترسی همگانی: نبود برق و انترنت در بسیاری از نقاط کشور سبب شده است تا همه نتوانند از وبلاگ استفاده کنند و به آن دسترسی داشته باشند.

2-      بالابودن قیمت انترنت: قیمت استفاده از انترنت شخصی برای شمار زیادی از نویسندگان خیلی بالاست. از این‏رو تنها کسانی به نوشتن در وبلاگ می‏پردازند که در ادارات دولتی یا نهاد و مؤسسات خصوصی و خارجی کار می‏کنند. تعداد کسانی که به صورت شخصی از انترنت استفاده می‏کنند بسیار اندک اند.

3-      عدم هدف‏مندی: نبود یک هدف والا برای ایجاد کنندگان وبلاگ یکی از عمده مشکلات وبلاگ نویسی به شمار می‏رود. هدف اساسی قریب به اتفاق ایجاد کنندگان وبلاگ، بیان مسایل شخصی و خصوصی می‏باشد، کم‏تر مسایل عمده مورد هدف قرار می‏گیرد.

4-      عدم برخورد حرفوی : هنوز وبلاگ نویسی به شکل یک حرفه درنیامده است. وبلاگ نویسان نیز به شکل حرفوی به نوشتن نمی‏پردازند. اگر نوشته‏های وبلاگ‏ها را مرور کنیم می‏بینیم که خیلی اندک اند آن دسته از نویسندگانی که به صورت حرفوی دست به نوشتن می‏زنند.

5-      سانسور: علی‏رغم آزادی که در وبلاگ‏نویسی وجود دارد اما گاهی دیده شده که برخی از وبلاگ‏ها وسایت‏ها از سوی افراد نامشخص یا هم ارگان‏های دولتی محدود، حک و از بین برده شده است. با وجود این‏که زمینه‏های جلوگیری از این کار وجود دارد اما برخورد سیاسی با وبلاگ‏ها باعث محدودیت آن گردیده است.

6-      سطحی‏گرایی: تکثر وبلاگ نویسی نوعی سطحی گرایی را نیز باعث شده است. تحلیل‏های سطحی مسایل، بیان مطالب غیر ضروری و شخصی، پرداختن به موضوعات غیر دقیق و غیر علمی از جمله آسیب‏های وبلاگ نویسی به حساب می‏آید. این امر در نتیجه باعث تبدیل شدن وبلاگ به نوعی سرگرمی برای نویسنده گردیده است. اکثر وبلاگ‏ها هیچ جنبه‏ی اطلاع رسانی را-که مشخصه‏ی اصلی رسانه است- رعایت نمی‏کنند بلکه به دفترچه خاطرات نویسنده می‏ماند.

7-      آسیب‏های زبانی: از آن‏جایی که غالباً نویسندگان حرفوی به نوشتن نمی‏پردازند، زبان نوشته‏ها نیز دچار آفت‏های بسیاری می‏باشد. عدم رعایت نشانه گذاری، رسم الخط ، جداوسرهم نویسی از مشکلات اصلی در زبان نوشته‏های وبلاگ‏هاست. این پراکندگی و عدم درست نویسی متأسفانه در رسانه‏های ما نیز سرایت کرده است.

نقش و جایگاه وبلاگ نویسی در افغانستان(1)

وبلاگ چند سالی بیش نیست که در افغانستان رواج یافته است. در این مدت کوتاه توانسته قله‏ها و ساحات مختلف افغانستان را درنوردد. تا هرجا که انترنت رفته، وبلاگ نیز همپای آن رفته است. امروزه وبلاگ نویسی به عنوان گسترده‏ترین رسانه و ابزار اطلاع رسانی در افغانستان به شمار می‏رود تا آن جا که گفته اند بیش از 30 هزار وبلاگ نویس در افغانستان فعالیت دارد. این رسانه به دلیل آزادی عملی که در آن وجود دارد و آسان‏ترین و بدون مصرف‏ترین وسیله است، تبدیل به قلمی شده است که در اختیار هر فرد قرار دارد. در وبلاگ هرکس، هرچه می‏خواهد می‏نویسد. از خبر گرفته تا دغدغه‏های فردی، اجتماعی، سیاسی  و یا مطالب و موضوعات علمی و فلسفی. امروزه کم‏تر رخدادی است که از چشم وبلاگ نویسان بدور بماند. لذا وبلاگ نویسی تأثیر گذارترین رسانه در سطح کشور به شمار می‏رود. این تأثیرات را می‏توان در بخش‏های مختلف مشاهده کرد. کار کرد وسیع وبلاگ، موجب شده است تا هر روز به مشتریان آن افزوده شود. این نفوذ گسترده‏ی وبلاگ از یک‏سو مایه‏ی امید و خوشحالی است و از سویی هم مایه‏ی نگرانی؛ چه این‏که همانگونه که آثار مثبت آن ما را در رسیدن به یک جامعه‏ی مترقی و متمدن امیدوار می‏سازد، از جانب دیگر آفت‏های آن موجبات نگرانی و رنج ما را نیز فراهم می‏کند. به این خاطر در این نبشته سعی شده تاضمن اشاره به تأثیرات و کارکردهای آن، به آسیب‏های آن نیز اشاره شود.

وبلاگ چیست

وبلاگ (Weblog)  از دو  کلمه‏ی webبه معنای شبکه‏ی جهانی و log  به معنای گزارش روزانه ترکیب شده است. در نهایت به نوشته‏هایی گفته می‏شود که توسط یک یا چند نفر در موضوعات مختلف نوشته شده در فضای وبلاگ قرارداده می‏شود. از این تعریف برمی‏آید که نخستین شرطِ داشتن یک وبلاگ، داشتن انترنت است. هرکس انترنت داشته باشد می‏تواند برای خود وبلاگ بسازد. وبلاگ مختص به موضوع خاصی نیست بلکه مثل یک دفترچه‏ی یاد داشت است که نویسنده می‏تواند خاطرات شخصی، خبر، مقالات علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و هرگونه مطلب قابل نگارش خود را در آن بگذارد. به همین خاطر برخی آن را دفترچه‏ی یاد داشت تعبیر نموده اند.

بعضی وبلاگ را به تارنگار یا تارنگاشت ترجمه کرده اند. اما اصطلاح معمول آن در افغانستان همان "وبلاگ" است. 

کارکرد وبلاگ

وبلاگ یک وسیله است مثل قلم. می‏توان از آن استفاده‏ی مثبت کرد ومی‏توان استفاده‏ی منفی نمود. مهم‏ترین استفاده مثبت آن اطلاع رسانی است. مطالب مفیدی برای بهره وری دیگران در آن گذاشت. دیگران را در جریان آن‏چه که ما فکر می‏کنیم، قراردهیم. مثلاً خبری تازه، یا مقاله و مطلب علمی و آموزشی. این مطالب در حد یک چشم برهم زدن به آن سر دنیا انتقال می‏یابد وهمه در هر زمان و درهرجا می‏توانند از آن استفاده کنند. این اطلاعات تا وقتی که از سوی فرد دیگر حک و از بین برده نشود، درآن‏جا باقی می‏ماند، برخلاف روزنامه یا نشریه که همه‏جا قابل انتقال نیست و همه کس نمی‏توانند از آن استفاده کنند.

این وسیله می‏تواند غیر مطلوب نیز استفاده شود. گذاشتن عکس‏های غیر اخلاقی، مطالب زننده و مستهجن، یا تحریک عواطف و احساسات ضد ملی وخائنانه، آموزش انتحار، قتل، خشونت، و... از این طریق امکان پذیر است. به این شکل  گفته می‏توانیم که وبلاگ مانند یک ظرف است که هرچیز را تا آن‏جا که  ظرفیت دارد در خود جای می‏دهد چه آن چیز گندم باشد یا سنگ.

خصوصیات وبلاگ

وبلاگ از خصوصیات بسیاری برخودار است که به عنوان مثال می‏توان از این  خصوصیات یاد کرد:

  1. اطلاع رسانی: مهم‏ترین خصوصیت وبلاگ اطلاع رسانی است. اگر بخواهی یک خبر را به دیگران برسانی یک راه آسان آن استفاده از وبلاگ است. از این جهت آن را نوع خاصی از رسانه خوانده اند.
  2. سرعت: وبلاگ در سریع‏ترین زمان اطلاعات را در اختیار دیگران قرار می‏دهد.
  3. پویایی: وبلاگ سرزندگی و تازگی دارد. هیچ وقت مثل یک ورق کاغذ فرسوده شده از بین نمی‏رود.
  4. عمومیت: هر کس می‏تواند از محتویات آن استفاده کند. و همچنین قابل دسترسی برای همه کسانی است که از  نعمت انترنت برخوردارند.
  5. نازمانی: وقت محدودی ندارد. همیشه در اختیار هست. ده سال هم که بگذرد باز همان وبلاگ با شماست.
  6. نامکانی: مخصوص به جای خاصی هم نیست.هر جا انترنت باشد قابل استفاده است.
  7. سادگی و راحتی: ساده است. هر فرد که نوشتن بلد باشد و تایپ بداند ومختصر آشنایی با طریقه‏ی نوشتن وبلاگ داشته باشد، می‏تواند به آسانی در آن چیزی بنویسد.
  8. بی‏مصرفی: هزینه و مصرف ندارد. مثل چاپ یک روزنامه یا نشریه نیست که در هر شماره اش مصرف خاص داشته باشد. در برخی از ممالک بهره‏بری از انترنت رایگان است. در افغانستان انترنت در بسیاری از ادارات وجود دارد. هرکارمند می‏تواند از آن استفاده کند. در انتر نت کلپ‏ها ساعتی 20 تا 40  افغانی مصرف دارد. در یک ساعت می‏شود از آن خیلی زیاد استفاده کرد و مطلب نوشت و مطالب دیگران و دوستان خود را خواند.
  9. استقلال: وبلاگ تحت نظارت شخص مافوق اداره نمی‏شود. هرفرد می‏تواند خودش آن را اداره و کنترول نماید.
  10.  آزادی: وبلاگ مثل دفترچه شخصی است. هر کس در ابراز عقیده‏ی خود آزاد است. البته در برخی جوامع قوانینی را برای استفاده از آن وضع کرده اند و آن را مشمول قانون رسانه‏های همگانی ساخته اند که در آن،حتک حرمت به دیگران،  اخلال امنیت جمعی، توهین به مقدسات جرم تلقی شده است.
  11. سیالیّت: وبلاگ به یک یا چند مورد خاصی محدود نمی‏شود. همیشه در اختیار نویسنده قرار دارد، به هرمقدار که خواست استفاده کند.

آیا وبلاگ رسانه است؟

در این  که وبلاگ رسانه محسوب می‏شود یا نه، نظریات مختلف ارایه شده است. در زیر به چند نظر اشاره می‏شود:

الف. شب‏نامه: بعضی آن را جزو شب‏نامه‏ها به شمار آورده اند و گفته اند؛ وبلاگ نیز یک شب‏نامه است چرا که مثل شب‏نامه در اختیار هر فرد بوده می‏تواند و از آن برای مقاصد شخصی استفاده می‏شود. طبق این عقیده وبلاگ رسانه به حساب نمی‏آید.

ب. دفترخاطرات: بعضی آن را به دفتر خاطرات تشبیه  کرده اند. یعنی همچنان که دفتر خاطرات ملکیت شخصی است و هرنوع مطلب و یادداشتی در آن جای می‏گیرد، وبلاگ نیز در ملکیت فرد خاص قرار دارد و آن شخص می‏‏تواند از آن هرگونه استفاده را که بخواهد، انجام دهد.

ج. برخی هم آن را جزو رسانه‏ها قلمداد کرده اند. این نظریه بر آن است که هدف از وبلاگ اطلاع رسانی است. در ماده  3 قانون رسانه‏های افغانستان، رسانه را این گونه تعریف کرده است:

"رسانه وسيله انتقال پيام، معلومات و اطلاعات با استفاده از وسايل آتی می‏باشد:

- رسانه برقی: راديو، تلويزيون، شبکه کيبلی و اينترنت

- رسانه چاپی: روزنامه، جريده (هفته نامه،نشريه پانزده روزه، ماهنامه، گاهنامه، فصلنامه ،سالنامه، پوستر و مجموعه خبری)"

به این ترتیب وبلاگ نیز جزو رسانه به شمار می‏آید و مکمل سایر رسانه‏های سنتی است.