در آبنوسي ماه
درسال 1365 هنگامي كه اوضاع سياسي- اجتماعي دركشور برهم ريخت، ترك وطن گفت و به بلغارستان رفت. ودر سال 1371 از پوهنتون سوفيه در بلغاريا رشته فيلولوژي درجه دكتراي خويش را دريافت نمود. مدت سه سال هم در پوهنحي شرقشناسي بلغارستان زبان وادبيات فارسي دري را تدريس كرد. او اكنون به حيث رييس كانون فرهنگي افغانستاني هاي مقيم بلغارستان و سردبير مجله "خاك" ايفاي وظيفه مي نمايد و با خانواده اش مقيم بلغارستان مي باشد.
از رازق رويين چندين اثر درشعر ونثر به نشر رسيده است كه از جمله مي توان به كتاب هاي" شكفتن در سترون خاك، غچي غچي بهار شد، افتو بارانك، ازفردوسي بياموزيم، بابنفشه هاي باران، برنطع آفتاب، از سال هاي توت وابريشم وكتب درسي براي صنوف 2 ، 3، 5، 6، 8 و 9 " اشاره كرد. چنان چه از آثار وي هويداست، رويين در زمينة شعر، كارهاي بس ارجمندي را انجام داده است. او از دهه چهل به بعد كه مدت بيش از چهل سال مي شود شعر مي سرايد وشعر وادب كار اصلي او مي باشد. وي آشنايي خود با ادبيات وشعر را به زمان هاي كودكي خويش برمي گرداند و مي گويد:
از همان اواني كه صنف هفت وهشت مكتب مي رفتم، در خانه به وسيلة پدرم با كتاب هاي روضت الصفا، منطق الطير عطار، بوستان وگلستان سعدي، ديوان حافظ و رستم نامه آشنا شدم. خواهي نخواهي به سوي اين كتاب ها گرايش پيداكردم.رفته رفته با آن ها مشهور شدم."
رازق رويين يكي از كساني است كه در دهة پنجاه و شصت همراه برخي از شاعران ديگر به جانب نوسراي روي آورد و اشعار ناب نيمايي را خلق كرد. او دليل اين رويكرد را در چند چيز مي داند: يكي اين كه جو غالب همين بود. بسياري از شاعران با توجه به كار هاي نيما دست به آفرينش هاي نو زدند و اين موجب شد تاتعداد ديگر نيز به اين سمت روي بياورند. ديگر اين كه انگيزه هاي اجتماعي مثل جنبش مشروطيت و شكل گيري يك نگاه واقع گرا، سبب گرديد تا علاقه مندي خاصي به شعر نيمايي به وجود آيد. رازق رويين مي گويد:
من زماني به ادبيات روي آوردم كه يك جوشش به طرف شعر نو وجود داشت. نخستين مجموعه هاي شعر نو در سال 1342 در افغانستان به چاپ رسيد مانند كتاب امواج هريوا از استاد رضا مايل هروي، رؤياي شاعر، اخرين ستاره از محمود فاراني، سه تاك از بارق شفيعي و همچنان از لايق و برخي ديگر شاعران نوپرداز كه از لحاظ شكل قالب شكني هايي را در خود داشتند. همزمان با آن برخي از شاعران ايراني نيز كتاب هاي خود را به افغانستان مي فرستادند مانند ديوار واسير از خالده فروغ كه اين كتاب ها ميان شاعران دست به دست مي گشت. بنده هم راهي همين دبستان بودم. گمانم يكي از انگزش هاي من به جانب شعر نو همين امر بوده باشد."
رازق رويين عقيده دارد كه شعر نيمايي در افغانستان تحت چند عامل شكل گرفت از جمله ورود كتاب هايي شاعران نوپرداز ايراني؛ اما ضيارفعت به عامل بيرون از شعر بيش تر تأكيد مي ورزد. او باورمند است كه آزادي هايي كه در دهة چهل به وجود آمد و فضاي جديدي بركشور حاكم گرديد، باعث آن شد تاشاعران ما به طرف جريان هاي سياسي در كشور كشيده شوند. در نتيجه اين دسته از شاعران براي بيان انديشه هاي سياسي خويش قالب نو نيمايي را برگزيدند. احمد ضيا رفعت در گفت وگويي با ما اظهار مي دارد:
"دهة چهل روزگار آزادي هاي سياسي، آزادي بيان ومطبوعات است. در اين دوره يك تعداد از روشنفكراني كه وابستگي هاي سياسي دارند، از نسل شاعران مي باشند. چون شاعران تحت تأثير گرايش هاي سياسي قرار دارند ودرپي ايجاد تغيير در كشور مي باشند، اين ها، اين نگاه نياز به تغيير را در ادبيات هم حفظ كرده بودند وقطعاً دريافتند كه شعر روزگار شان بايد پاسخگوي خواست هايي باشد كه بتواند در قالب هاي متناسب با آن بگنجد. از اين لحاظ از كار تقليد فاصله گرفتند."
البته تأثير پذيري از شاعراني نظير نيما، اخوان ونادرپور را نيز نمي توان در اين ميان ناديده گرفت. رويين اين تأثيرات را امر طبيعي مي داند و عقيده دارد كه مادر حوزةكلان فرهنگي زندگي مي كنيم بناءاً اين مقدار تأثير پذيري ها امر كاملاً معمول مي باشد:
"تأثير پذيري درميان همزبانان امر كاملاً طبيعي است. درگذشته كه ما مرز نداشتيم، قلمرو ادبي ما بسيار وسيع بود شامل آسياي ميانه، ايران امروز وافغانستان مي گرديد. ما در واقع يك خانواده فرهنگي بوديم وهستيم. بنابر آن، آن عده كه بنا بر برخي ملحوظات سياسي، اين جغرافيا را از هم جدا مي كنند، من با آن ها موافق نيستم. در قلمرو ادبيات مرز وديواري شناخته نمي شود."
اما محب بارش يك تن از شاعران شناخته شدة كشور نظر ديگري دارد. وي باورمند است كه اگر مكث وتأمل داشته باشيم دقيقاً مي توانيم بگوييم كه شعرنيمايي با منوچهري آغاز يافت چرا كه رويكرد به نوگرايي در شعر منوچهري كاملاً مشهود است و او با ايجاد قالب مسمط اين موضوع را كاملاً تفهيم مي كند:
"شكستاندن شعر از لحاظ شكل ظاهري با منوچهري شروع شده نه با نيما. منوچهري با تسلطي كه بر شعر وادبيات و قصيده وغزل دارد بازهم برايش سرودن ومراد كردن قوانين امر دشوار مي باشد. به همين خاطر مسمط را ايجاد مي كند. همين را من و تعدادي از اساتيد تاريخ آغاز شعر جديد مي دانيم."
ضيا رفعت بر اين نظر است كه اگر بخواهيم كار هاي رويين را مورد ارزيابي قرار دهيم آن را در سه دوره زماني مي توانيم مطالعه نماييم: نخست در دهه پنجاه، بعد هم دهه شصت و سه پس در زمان غربت. در دهه پنجاه يكي از سيماهاي شناخته شده شعر نيمايي به حساب مي آيد. در دهه شصت به شعر كودك مي پردازد ودر غربت به بيان رنج هاي جامعه ومردم روي مي آورد:
"شعر هاي رازق رويين از سه منظر قابل بررسي است؛ يكي رويين شاعري كه دردهه پنجاه در زمينه شعر نو در ميان پيشگامان، يكي از سيماهاي شناخته شده است واهميتش از اين منظر است كه جزو گروهي مي باشد كه براي تعميم شعرنو در افغانستان تجربه هايي را به خرج داده است. بخشي از كارنامه هاي شاعرانة رويين اختصاص دارد به ميانة دهة شصت خورشيدي كه انجمن نويسندگان افغانستان بر آن شد كه به ادبيات كودك توجه خاص به خرج بدهد وزمينه هاي رشد و پويايي ادبيات كودك را پي ريزي بكند. بخش ديگر از شعر هاي رويين برمي گردد به روزگار غربتش. اوساليان درازي است كه از جامعه زباني خود دورمانده و اين دور ماندن در واقع فاصله از تجربه هاي ادبي جامعه زباني خودش هم هست. مهاجرت تأثيرات ناميمون خودش را برشاعراني كه روز گاران دراز در كشور هاي ناهمزبان به سر برده اند برجا گذاشته است. مااين تأثيرات ناميمون را برروي شعر هايي كه رويين درغربت سروده حس مي كنيم."
محب بارش شعر هاي رويين را از منظر زبان بررسي مي كند و مي گويد:
"شعر زبان است. زباني را كه رويين انتخاب كرده وشكلي را كه رويين انتخاب كرده، گواه اين است كه رويين ادبيات خود را خوب درك وهضم كرده است و در حافظه دارد. همچنان نسبت به ادبيات معاصر احاطه دارد. او نتنها به ادبيات خود وزبان خود، كه به شماري از زبان هاي ديگر هم آگاهي و ورود دارد. اين آگاهي و ورود سبب شده تا شعر رويين شعر روزگارش باشد. زباني كه رويين به كار گرفته زباني است مثل موم. به هر طرف مي تواند به كار ببرد. تمام شعر رويين پر است از تصوير كه جزء اساسي شعر است. زبان شعر رويين زباني است ساده كه در او ثقلت وجود ندارد. زباني است كه در او دشوار فهمي و گنگ بودن وجود ندارد."
همچنان بارش به زاويه ديگركار هاي وي انگشت مي گذارد خصوصا كار هايي كه در زمينه ادبيات كودك انجام داده است:
"متأسفانه راجع به ادبيات كودك اين طور فكر شده كه هركسي كه به زبان كودك نوشته كند يا براي كودكان نوشته نمايد همين ادبيات كودك است. ولي ادبيات كودك و پرداختن به كار با كودكان، پرداختن به زندگي وذهن كودك يا ذهن كودكانه كاري است بسيار دشوار. اما استاد رويين با يكي دو چهرة ديگر بسيار موفقانه اين كار را پيش بردند."
ضيا رفعت توجه خويش را به كتاب آخرينِ رويين معطوف مي دارد و مي گويد اين دفتر از سه خصوصيت برخوردار است: يكي اين كه ما كم تر به تصوير هاي ناب مواجه هستيم. ديگر اين كه جنبه هاي عاطفي كلام هم زياد نيست وسوم اين كه به عنصر پيام بيش تر توجه شده است:
"اگر به صورت مشخص بخواهيم به مجموعه اي از توت از ابريشم شاعر كه حاصل كار هاي پسين رويين است بپردازيم، به مواردي برمي خوريم كه جاي يادكرد است. در اين مجموعه كه بيش تر به شعر نو يا نيمايي اختصاص داده شده، پاي تصوير كم تر ديده مي شود اما رويين شاعري است كه واژه ها را خوب مي شناسد. از رمز وراز واژه ها آگاهي لازم دارد. زبانش زبان استوار هست اما عيبي كه براين استواري وارد است اين است كه وقتي واژه ها را كنار هم مي نشاند بيشتر به استواري زبان فكر مي كند اما بعد عاطفي كلام كم كم فراموش شاعر مي شود. يعني واژه ها يك مقدار زمخت جلوه مي كنند علي الرغم اين كه بسيار پخته و استوار استند. جنبة عاطفي زبان يكي از مواردي است كه سبب شور انگيزي زبان شعر مي شود؛ يعني كلام را پرروح مي سازد. از اين لحاظ مي بينيم شعر رويين يك مقدار از روح پويا بهره ور نيست اما به پيام باز توجه مي كند. سعي دارد كه در همة جاي شعرش به مفاهيم اجتماعي توجه كند و ستم هايي راكه برجامعه رفته به نحوي بنماياند. گاه گاهي نگره هاي سياسي نيز در درون شعرش قابل حس است."
بارش از همه بيش تر به بعد ديگر از كار هاي رويين توجه نشان مي دهد و آن بعد، كار رويين در وزارت معارف است. بارش وضع ادبيات را در نصاب تعليمي اسفناك مي خواند واظهار مي دارد:
"امروز بهترين قرباني و شايد غمگين ترين قرباني رخداد هاي اخير وتاريخ اخير، فرهنگ باشد كه هست. درهمان دوره كه برخي دورة كمونيستي مي خوانند، ما در عرصة فرهنگ و به طور اخص در زمينة معارف دست آورد هاي بسيار شاياني داشتيم. دليلش اين بود كه در نصاب تعليمي آن وقت، متخصصين و كساني كه شناخت نوجوان و كودك، شناخت معارف افغانستان، شناخت ملت افغانستان وكشوري به نام افغانستان با همان پيشينه پربارش براي شان ارجهيت داشت، در تأليف وترجمه كار مي كردند. چهره هاي ماندگاري چون شهيد طاهر بدخشي، استاد واصف باختري، زنده ياد خليل روستاقي، جناب استاد رازق رويين، استاد پوياي فاريابي وچند نام ديگر كه براين مسايل ورود داشتند، برمبناي همان كردند. من روزگاري به خاطر مي آورم كه تاريخي ادبياتي را كه جناب استاد رازق رويين براي صنف هاي هشت و نه مكاتب ترتيب داده بود؛ من در دانشگاه درس مي دادم. حال چه شده؟ نصاب تعليمي ما كجا رفته است؟ در نصاب تعليمي ما امروزه از متن كتاب، غلطي هاي آن زياد تر است. من وقتي با بچه هايم درس مي خوانم، اگر آشنا با ادبيات خود نباشم، يقين بدانيد كه من معنا كرده نمي توانم. اين قدر غلطي هاي چاپي وجود دارد. متن هايي هم كه براي صنف هاي سه و چهار انتخاب شده بسيار ثقيل است. دليل اين كاستي ها اين است كه كساني در نصاب تعليمي راه يافته كه براي عشق در معارف نرفته بلكه براي حق الزحمه سرسام آور رفته اند. اين ما را بسيار نا اميد مي سازد."
خلاصه اين كه رازق رويين فعاليت هاي مختلفي را در عرصه بِه سازي فرهنگ انجام داده است. آثار او در زمينه شعر، از همه روشن تر شخصيت فكري او را بيان مي نمايد. توجه او به ادبيات كودك وشعر نيمايي برجسته ترين شاخص هاي ادبي او به شمار مي رود.
در آبنوسي ماه
در آبنوسي ماه
كه شب به گوش هزاران گل و گياه وفلز
حكايت غم ياران رفته را مي خواند
دلم ز دوريت اي يار نازنين پربود
*
ميان اشك و سرود
و كوچه هاي فلق كز درون بستر نور
مرا به آينه و آب و
زندگي
مي خواند
ترا زعرش عروجت
-به خويش مي خواندم.
*
اميد، ريشة بودن
به هر صداي عبور
درخت مي شد ومن
چنان پرنده تنها كز آستانه شب
و كوچ و غربت
- سر در درون پر مي برد
تراچه عاشقوار
-چه عاشقانه
– صدا كردم
اگر نه دست تو برشيشه هاي شب مي كوفت
كدام دست آيا
مرا به خانه ات اي ميزبان رفته ز دست
به مهماني صدها سرود وصاعقه برد
*
تنم ؛
بلوط كهن
- اين خميده از صد زخم
در آبنوسي ماه
ميان اشك وسرود
مرا به آتش خود سوختن فرا مي خواند
ومن به آينة شب نگاه مي كردم
وشب خموش تر از رويش گياهان بود.