آيا شعر مي تواند رسانه به حساب آيد؟ اين يك پرسش شگرف است؛ چرا كه تا هنوز شعر را به عنوان رسانه نشناخته اند و جز انگشت شماري، مدعي اين موضوع نمي باشد. اما اين سؤال چگونه و از كجا به وجود مي آيد؟ پاسخ به اين پرسش در هرجامعه اي فرق مي كند. در برخي از جوامع شعر زندگي است. هرطيف اجتماعي نسبت به آن اطلاعاتي  دارد. شعر نقش اصلي وتأثير گذاري را درجامعه دارد. شعر به مثابة يك كالاي ابزاري در هرداد وستد و رفتار هاي اجتماعي ظاهر مي گردد. درچنين جوامعي مي  توان آن را يك رسانه به شمار آورد؛ چرا كه نگاه به شعر يك نگاه كاملاً زباني و ابزاري است. شعر بيان كنندة منويات يك شخص محسوب مي گردد؛ اما درجوامع ديگر شعر هيچ گاه نمي تواند رسانه تلقي گردد زيرا هدف از رسانه، رساندن اطلاعات مي باشد درحالي كه مقصود در شعر انتقال اطلاعات نيست. شعر زبان هنر است. اگر  انديشه اي هم در آن ديده مي شود، انديشة هنري است نه اطلاعات صرف. از طرف ديگر شعر زبان نمادين است. زبان نمادين با خيال وعاطفه سرو كار دارد. رسانه چون هدف اطلاع رساني دارد نمي تواند باخيال، انس گيرد و يا با عاطفه بازي نمايد. به اين جهت مي توان گفت شعر رسانه محسوب نمي گردد.  بلي اگر با نوعي از شعر؛ يعني "نظم" برخورد رسانه اي صورت گيرد، امكان دارد؛ چون نظم، از هنر شعري تهي است. تنهاچيزي كه آن را فراتر از نثر قرار داده، هجاهاي مساوي و وزن عروضي است. كه دراين صورت به آن شعر اطلاق نمي گردد.