حافظ شيرين بيان گفته است: "طي مكان ببين وزمان در سلوك شعر". اين سلوك شعر چيست؟ سلوك شعر امري است توصيفي كه هم به جنبه هاي صوري آن اطلاق مي شود و هم به بعد دروني آن اشاره دارد. اما اگر بخواهيم آن را به عنوان يك اصطلاح ادبي مورد توجه ونكته بيني خود قرار دهيم بايد بگوييم كه مقصود از آن همانا خلوت شاعرانه است كه با يك سر اصول وقواعد و ويژگي هايي نيز توأم مي باشد. سلوك شعر امري است كه زمان ومكان را در مي نوردد. به بيرون ازخودش توجه ندارد. هرچه هست عالم درون است. فضاي تخيلي وبومي شعر است. شاعر در كنكاو ذهني، مسند گزين شده است. حتا بي خبر از هر نوعي فعاليتي كه دربيرون از خودش جريان دارد، در درد هاي خود شناور مي باشد. شوق، ناله، آرزو، پندار، و... حقايقي اند كه در دور وبر شخصيت ذهني شاعر تنيده اند. نمي گذارد كه او سراز لاك خود بيرون زند ولحظه اي در كوچه هاي اطراف و بيرون از ذهنش راه بپيمايد. سلوك شعري هيچ گونه نگاهي به فرم و قالب ندارد. بدون اين كه از حال زبان خبر دار باشد، شكل خود را در آن مي بيند ودر هياهوي زبان راه مي رود. سلوك شعري از يك سو "مجرد" است چون فرم را نمي انديشد ولي از سوي ديگر "جماعت" مي باشد چرا كه شاعر در يك فضاي كاملاً متراكم غوطه مي زند. با گروه ديگري و شخصيت هاي جديد، درعالم جديد، زندگي مي كند. عالمي كه شبيه عالم ارواح است با اين تفاوت كه درعالم ارواح، سابقه اي وجود دارد ميان جسم وروح  وليكن در عالم سلوك، ارواح نيستند بلكه تن ها واشياي موّاتند كه جان يافته اند.