مصطلاحات ادبی
ادبيات پوچي(80)
ادبيات پوچي(literature of absurd ) عبارت از آثار منثور، منظوم و نمايشي كه در آن ها شرايط هستي و مفهوم پوچي زندگي به تمثيل گرفته مي شود. نخستين بار آلبركامو در مقالة فلسفي افسانه سيزيف (1942 م) واژة پوچي را به كاربرد. ادبيات پوچي ريشه در نهضت هاي اكسپرسيونيسم، سوررآليسم و آثار داستاني جيمز جويس و فرانتس كافكا و بويژه داستان مسخ (1931 م) و محاكمه (1925 م) كافكا دارد. بعد از جنگ جهاني دوم ادبيات پوچي به شكل اعتراض د رمقابل باورهاي سنتي علم برافراشت. سارتر و كامو دو نويسنده برجسته مكتب اگزستانسياليست ادبيات پوچي را به صورت دقيق ترتبيين نمودند. اگزيستانسياليست ها عقيده دارند كه انسان در جهان موجود تنهاست و با جهان بيگانه مي باشد. هستي هيچ حقيقت ذاتي وارزش ومعنايي ندارد. انسان از هيچ آغاز شده وبه هيچ ختم مي شود. اندوه در سرشت انسان نهفته است.او در تبعيد به سر مي برد. اعمالش پوچ وبي معنا مي باشد.اوژن يونسكو(نويسنده پيشرو درام پوچي)، بكت(صاحب رمان سه بخشي ملودي،ب ي آبرو ، و مالون مي ميرد)، ژان ژنه، هارولد پينتر(درام نويس فرانسوي)، ادوارد آلبي(درام نويس امريكايي)، ازمشهور ترين چهره هاي برجسته ادبيات پوچي به حساب مي روند.
مكاشفه نو(81)
مكاشفه نو( new apocalypse ) نام نهضت رمانتيك وسوررآليستي در شعر انگليسي مي باشد. اين نهضت در واكنش به اشعار اجتماعي شاعران دهة 1930 م به وجود آمد كه به ادبيات متعهد باورمند بودند. تريس، جي. اس. فريزر وجي. اف. هندري از پيشگامان اين نهضت به شمار مي رفتند.نهضت مكاشفه نو -كه از كتاب مكاشفه ونيز بليك و كافكا ، مكتب سوررآليسم، شعر ديلن تامس و آثار انتقادي سِرهربرت ريد تأثير پذيرفته بود -دولت ستيزي، آزادي از همه مرام ها و مسلك هاي سياسي و ادبي واحياي اسطوره ها را به عنوان اصول خود برمي شمرد. نهضت مكاشفه نو عمرطولاني نداشت و به زودي از بين رفت. تنها سه گلچين از اشعار شاعران نهضت مكاشفه نو به نشررسيد كه عبارتندبودند از: مكاشفه نو(1939 م)، اسب سوار سپيد(1941م) و تاج و دامس(1944 م) .
اصطلاح مكاشفه نو يكي از اصطلاحات تصوف نيز به شمار مي رود ومقصود از آن آشكار شدن اسرار غيبي دردل مي باشد. نام آخرين كتاب عهد جديد نيز مكاشفه نو است. اين كتاب به يوحناي حواري منسوب است كه د رآن از پايان دنيا تصويرزنده اي را ارايه مي دهد. جنگ ميان خير وشر را به تصوير مي كشد .
شعر مصور(82)
شعر مصور(pattern poetry ) شعر نقاشي گونه اي است كه به صورت هندسي يا غير هندسي در صفحه كاغذ كشيده مي شود و شيء خاصي (مثل بال پرندگان، محراب، و... ) را به نمايش مي گذارد. گاه حركت،حالت، احساس يا كنشي را به ببيننده القا مي كند. به شعر مصور شعر طرحدار، شعر نگاشتي وشعر نگاشتني نيز گفته شده است. درونمايه شعر مصور از حركت ويا از مجموع شكل صوري آن به دست مي آيد. از آن جايي كه برنظم منطقي استوار مي باشد وشكل ويژه از اشياي مادي را القا مي نمايد، شعر خوانده شده است. پيشينه شعر مصور به يونان باستان مي رسد.در گلچين ادبي يونان شعر هايي به شكل تبر، تخم مرغ و... نمايش داده شده است.كهن ترين نمونه هاي موجود شعر مصور در ادبيات غرب را مي توان در كتاب هنر شعر انگليسي (1589م) اثر جورج پوتنهام ديد. عصر رنسانس اوج شعر مصور درانگلستان به حساب مي آيد. جورج هربرت مشهور ترين چهرة شعر مصور يا طرحدار انگليسي مي باشد. كتاب محراب او كه در سال 1633 م انتشاريافت نمونه هاي بارزي از اشعار طرحدار را در خود احتوا مي كند. او درشعر محراب تصوير هايي از مناسك كليسا را به عنوان نماد به كار برده است. (شعر محراب او اين چنين نمايش داده شده است:
............................................................
............................................................
................................................
................................................
..............................
..............................
..............................
..............................
..............................
..............................
................................................
................................................
............................................................
............................................................)
شعر "دست هاي بي خرما" از كيومرث منشي زاده، شعر "زندگي آسانسور" از طاهره صفار زاده و شعر "باران" از آپولينر نمونه هاي ديگر شعر مصور مي باشند.
توفان وطغيان(83)
توفان وطغيان (storm and stress)عنوان نهضت ادبی است که دردهه 1770 م توسط تعدادی از نویسندگان وشاعران جوان آلمانی به راه انداخته شد. گروهی از جوانان که از مکتب کلاسیسم فرانسوی به ستوه آمده بودند نهضتی را تحت نام "توفان" پایه گذاری کردند. اين نام برگرفته از نمایشنامه فریدریش ماکسیملیان کلینگر درام نویس آلمانی مي باشد . وی در نمایشنامة خود به نام "توفان" قرارداد ها واصول جاری در ادبیات آلمان را زیر پا گذاشت و برروش جدید -که بردو اصل اصلاحات اجتماعی و سیاسی استوار بود- تأکید ورزید. از ویژگی های عمدة آن علاقه به طبیعت واعتقاد به وحدت وجود می باشد. تعدادی از جوانان با الهام از این نمایشنامه، به تحسین وتصویر عواطف آشفته ، فردگرایی وترجیح الهام برخرد، روی آوردند وکوشیدند تا خود را به شکسپر نزدیک تر سازند. برخی از نویسندگان، "یوهان گوتفرید هردر" را بنیانگذار اصلی نهضت توفان به حساب آورده اند چرا که او یکی از قهرمانانی بود که برخردگرایی، قرارداد های ادبی، قواعد انتزاعی وتصنع حاکم بر نئو کلاسیسیسم پشت پازد و با الهام از اندیشه های "یوهان گئورک هامان" و "روسو" تلاش کرد تا کلاسیسم نو را از قید عقل و منطق کهن برهاند و با عواطف طبیعی وانسانی پیوند زند. وی عقیده داشت که روح اصیل وطبیعی، سرچشمه حقیقی شعر می باشد و شعر باید از این سرچشمة اصلی خود بیرون بتراود.کتاب "درباب شیوه ها وهنر آلمانی" او (17173 م) در واقع بیانية نهضت توفان به حساب می آید. وی در این کتاب شعر عامه راشعر واقعی می شمارد و می گوید؛ این نوع شعر از عواطف شدید، احساس و الهام نشأت می گیرد. به نظر او خرد گراییِ عصر روشنگری نه تنها باعث دوری شعر از اصل خودش می گردد بلکه احساس وعواطفي که شعر به وسیلة آنها به جریان می افتند ریشه کن می شود. به عقیدة بعضی از اندیشمندان "هِردِر" اندیشة خود را از "هامان" متأثر است. "هامان" از مخالفان سرسخت خردگرایی عصر روشنگری می باشد. همچنان "هِردِر" به خاطر روابط شخصیی که با گوته در استراسبورگ در سال 1770 م داشت، در جریان اندیشه های او قرار گرفته و از وي متأثر گرديد. نمايشنامة "گوتس فون برليشينگن( 1773 م) اثر گوته روح واقعي نهضت توفان را انعكاس مي دهد.
سرانجام نهضت توفان با مخالفت هاي شديد ايمانوئل كانت يكي از فيلسوفان جهان رو به روش ده از اوج فرو افتاد و طرافدانش كاهش يافتند.
شعر مکتب گورستان(84)
شعر مکتب گورستان ( graveyard school of poetry )عنوان مکتبی است که در میانۀ سده 18 در انگلستان رواج یافت. شاعران شعرمکتب گورستان برخلاف نوکلاسیست ها، به عناصر رمزی وحزن انگیز درشعر معتقد بودند. تامس گری، "ادوارد یانگ"، "رابرت بلر" و"تامس پارنل" از اعضای برجستۀ این مکتب بودند. این اصطلاح(شاعران شعر مکتب گورستان) از آن زمان براین گروه اطلاق گردید که "تامس گری" شاعر شناخته شدۀ انگلیسی منظومۀ مشهور "مرثیه ای در گورستان" را درسال 1750 م به نشر رساند. این منظومه مشهور ترین شعر پیش از به وجود آمدن رمانتیک است که درمدت هفت سال سروده شد. این شعر را سرآغاز مرثیه سرایی افراطی خوانده اند. یکی از اشعار برجستۀ مکتب گورستان، شعر "گور" سرودۀ "رابرت بلر" شاعر اسکاتلندی است که در سال 1743 م سروده شد.
مکتب گورستان را در ادبیات دری نمی توان تسری داد چرا که شعر گورستان اختصاص به موضوع گورستان دارد وازرمز وراز اخروی حکایت می کند در حالی که نوحه ومرثیه -که از گذشته ها امر رایج می باشد- با آن کاملاً متفاوت است.
اولتراییسم(85)
"اولتراییسم"( ultraism) یا افراط گرایی به نهضتی اطلاق می گردد که بعد از جنگ جهانی اول درکشور های اسپانیایی زبان امریکایی به وجود آمد. ابتدا این اصطلاح را "گیرمودوتور" شاعر اسپانیایی در سال 1919 م با الهام از نام دو نشریه اولترا(1921- 1922 م) و گرسیا(1919 -1920 م) به کاربرد سپس ازباب توسع ومجاز برای گرایش های افراطی در ادبیات وهنر سدۀ بیست استعمال گردید. مشخصۀ اصلی این نهضت این بود که نسبت به گذشته به دیدۀ دشمن می نگرست و الگوهای قراردادی را یک سره باطل می انگاشت وبرپدیده های متعارف پشت می کرد. تصویرگری های بدیع، استعاره های غیرقابل باور، خلق وزن های جدید، استفاده از شعر آزاد، استفاده از اوراق رنگارنگ برای فضاسازی در رمان وداستان و به کارگیری کتاب هایی که به دلخواه خواننده صفحات آن جابه جا می گردید، از ویژگی های بارز این نهضت به شمار می رفت. درحقیقت نهضت "اولتراییسم" از مکاتب افراطیی چون اکسپرسیونیسم، سورریالیسم وفوتوریسم ترکیب گردیده وشکل یافت.
"خورخه لوئیس بورخس" (شاعر ارژانتینی) از پیشگامان این نهضت بود که توانست آن را به شاعران امریکای جنوبی معرفی نماید و دردیگر نقاط جهان توسعه بخشد. "پابلو نرودا" و "ویسنته اویدو برو" از چهره های برجسته و پیشگام این نهضت در شیلی، "خراردودیه گو" در کشور "پرو"، "سِسال بالیخو" و"گارسیا لورکا" در اسپانیا از دیگر چهره های برجسته ومشهورآن به حساب می آیند.
نهضت "اولتراییسم" بعد از جنگ جهانی اول(1923 م) راه خود راکج کرد و از رونق و رواج برافتاد.
آوانگارد(86)
آوانگارد ازریشۀ فرانسوی avant-garde گرفته شده است. در اصل یک اصطلاح نظامی بوده و به معنای جلو دار و سرلشکر استعمال می گردید. بعد ها دراواخر سدۀ 19 درقلمرو سیاست، هنر وادبیات نیز راه یافت. آوانگاردیسم در ادبیات به جنبشی اطلاق می گردید که براصل نمادگرایی در ادبیات تأکید می ورزید. این جنبش در سدۀ بیست براصل دیگری یعنی تصویر پردازی روی آورد. کسانی را که درشیوۀ پرداخت وشکل ومضمون به نو آوری می پرداختند، آوانگارد می گفتند. این گروه قواعد سنتی را درهم می ریختند و به شعر آزاد وبی قاعده معتقد بودند ودر این راه تجربه های بسیار خوبی نیزخلق کردند. رمبو، ورلن ومالارمه ازنخستین شاعران نمادگرای آوارنگارد بودند. "ازراپاوند" از رهبران تصویرگرای آوانگارد محسوب می گردید. تی.اس. الیوت از آفرینشگران خوب درخلق مضامین تازه، ابداع قالب های نو وزبان شعری نو به شمار می رفت. جیمز جویس از نویسندگان بزرگ آوانگارد بود که شاهکار اولیسیس(1922 م) را به وجود آورد. ناتالی ساروت و آلن روب گریه ازآوانگارد هایی اند که رمان نو را در سدۀ بیست بنیانگذاردند.
جنبش آوانگاردیسم در هنر درآغاز سدۀ بیست با مکتب کوبیسم شکل گرفت ودر 1920 م سینمای فرانسه را تحت پوشش خود قرار داد. بعد هم در نمایشنامه نویسی وتیاتر، کمال یافت که نمایشنامۀ نو، تیاتر تجربی وتیاتر پوچی ، از ره آورد های آن به شمار می روند.
درادبیات فارسی می توان به طالبوف و نیما یوشیج اشاره نمود. طالبوف شیوۀ نو در نثر نویسی فارسی را پایه گذاری نمود ونیمایوشیج نظم کهن را برهم ریخت وقالب جدید را به وجود آورد.
مکتب پراگ(87)
"مکتب پراگ" به حلقه ای اطلاق می گردد که در سال های بیست قرن بیستم( 1926 م. )در روسیه به وجود آمد. این مکتب با مکتب دیگری – که آن هم مکتب پراگ خوانده می شد وحلقۀ مربوط به دوستان کافکا را تشکیل می داد - متفاوت است. این مکتب نخست تحت عنوان انجمن زبانشناسی به فعالیت پرداخت واعضای برجستۀ آن عبارت بودند از رومان یاکبوسون، ویلهلم ماته سیوس، موکاروفسکی، رنه ولک، یان ریپکا و...
ماته سیوس با الهام از نظریات فردینان دو سوسور در ادبیات وسبک شناسی مباحث خاصی را مطرح ساخت که سرچشمۀ بسیاری از تحلیل های انتقادی قرار گرفت. وی قایل به سه نوع زبان بود: زبان روزمره، زبان علمی و زبان ادبی.این سه زبان از لحاظ هدف از همدیگر متمایز می شوند؛ چرا که هدف از زبان روزمره تفهیم وتفاهم است اماهدف از زبان علمی دادن معلومات به خواننده و هدف از زبان ادبی توصیف زیبایی و بیان احساسات وعواطف می باشد. به نظر "ماته سیوس" تفاوت دیگر این سه نوع زبان در این است که زبان ادبی همواره با سبک همراه می باشد لیکن زبان روزمره و علمی با سبک ملازم نمی باشد.
موکاروفسکی یکی دیگر از نظریه پردازان پراگ براین عقیده بود که آثاری ارزشمند است که آثار گذشته را تغییر دهد وخود از گذشته تغییر یابد. همچنین وی می گفت: تنها فرق شعر ونثر دراین است که شعر از انسجام، سازمانیافتگی، درهم تنیدگی وبافت قوی تر از نثر برخوردارمی باشد.
این مکتب که در سال 1926 به ریاست "یاکوبسون" شکل گرفته به دلیل تسلط کمونیست ها، کودتای پراگ وجنگ جهانی دوم از هم فروپاشید واعضای آن پراکنده شدند.
نئو فرمالیسم(88)
نئو فرمالیسم،برخاسته از همان فرمالیسم روسی است. وقتی فرمالیسم روسی از میان رفت واعضای آن به کشور های دیگر پراکنده شدند،"رومان یاکوبسون" –که ازچهره های برجستۀ فرمالیسم روسی به شمار می رفت- شوروی را ترک گفته به امریکا عزیمت نمود ومقیم گشت. وی در آنجا به انتشار عقاید ادبی خود پرداخت. در مدت کمی توانست همفکران زیادی پیدا نماید و به عنوان پیشگام نئو فرمالیسم در غرب مطرح گردد. نئو فرمالیسم براین عقیده است که اگر بخواهیم یک اثر ادبی را مورد نقد وتحلیل قرار دهیم، باید به ابزارادبیی توجه نماییم که ماهیت زبانشناسانه دارد؛ مانند توجه به صامت ومصوت ها ویا استعاره ها. به نظر "کوبسون" انحراف زبانی ناشی از دوچیز است: شباهت(استعاره) و مجاورت(مجاز). به باور نئوفرمالیست ها زبان ادبی به دوطریق شکل می گیرد: یکی ازراه انحراف از زبان روزمره- که مکتب پراگ بدان معتقد بود- ودیگری از راه استفاده از آزادی های هنری. به این خاطر نئوفرمالیست ها شعررا "ساختن" می دانند نه "سرودن".
ادبیات تطبیقی(89)
ادبیات تطبیقی(comparative literature (نوعی از نقد ادبی است که در آن ادبیات دو یا چند کشور باهم مقایسه می گردد،تأثیرات آن ها به همدیگر سنجیده شده ومیزان افتراق وتشابهات آن شرح داده می شود.به عبارت دیگر در ادبیات تطبیقی روابط ومناسبات ادبیات ملت ها واقوام مختلف مورد تحلیل وتجزیه قرار می گیرد و از تصرف وتحولی که یک ملت در ادبیاتِ مأخوذ از ملت دیگر به وجود آورده صحبت به عمل می آید. همچنان در ادبیات تطبیقی مباحثی چون زبان ها، قالب ها وسبک های ادبی، صناعات ادبی، آثار ادبی ملل مختلف وتأثیرات متقابل آن هابر یکدیگر به بررسی گرفته می شود. در فرانسه به ادبیات تطبیق litterature comparee اطلاق می گردد ودر عربی آن را "الادب المقارن" می گویند. اولین بار اصطلاح ادبیات تطبیقی را "ویلمن"( منتقدفرانسوی) به کار برد وبعد "سنت بوو" آن را ترویج نمود. در ابتدا ادبیات تطبیقی صورت علمی نداشت و مراد از آن مقایسه میان شاعران ممالک مختلف بود. بعد ها با استفاده از روش تطبیقی علمای طبیعی در مورد طبقه بندی جانداران وامور حیاتی، اصول وقواعد خاصی پیدا نمود. درشیوۀ جدید پژوهشگران به بازشکافی وبازیابی روابط ادبی -با توجه به شواهد دقیق تاریخی- میان ملت ها پرداختند. در این راستا انجمن هایی نیز به وجود آمد. تحقیقات بسیاری صورت گرفت و کتب بی شماری انتشار یافت.
(فرهنگ ادبیات فارسی از محمد شریفی/ نقد ادبی از سیروس شمیسا/ واژگان توصیفی ادبیات از عربعلی رضایی/ از ادبیات تطبیقی نوشته طهمورث ساجدی صبا/سایت بازتاب)
نقد تفسیری(90)
نقد تفسیری اصطلاحی است که اولین بار رولان بارت به کار برد. رولان بارت نقد را به دونوع تقسیم می کرد: نقد تفسیری ونقد دانشگاهی(پوهنتونی) . منظور از نقد تفسیری نقدی است که مبتنی بر فلسفه های مختلف می باشد از فلسفه مارکس گرفته تا عقاید رواشناسان .اما نقد دانشگاهی(پوهنتونی) آن نقدی را گویند که هدف آن بی طرفی وعینت در نقد می باشد.
در نقد دانشگاهی (پوهنتونی) هدف تدوين دقيق وقايع زندگي و ادبي است. مسألة « منابع» آثار شاعران و نويسندگان اهميت بسياری در آن دارد. برخی معتقدند که میان نقد تفسیری ودانشگاهی(پوهنتونی) هیچ رابطه برقرار نمی باشد واگر هم هست رابطه عکس وتضاد است اما برخی براین باورند که میان آن دو نسبت عام وخاص من وجه می باشد. محمد غیاثی می نویسد:
" اگر نقد دانشگاهي(پوهنتونی) همان برنامة اعلام شدهاش، يعني تدوين دقيق وقايع زندگي و ادبي است، ديگر روشن نيست که چگونه اين نقد ميتواند کمترين اختلافي با نقد مرامي(نقد تفسیری) داشته باشد. نتايج فلسفة اثباتي و ايجابات آن تنها يک سو را پي ميگيرند: امروزه هيچکس، هواخواه هر فلسفهاي که باشد، منکر فايدة تتبع، روشنگريهاي تاريخي، مزاياي تحليل باريکانديشانة « وقايع» ادبي نيست. نقد دانشگاهي(پوهنتونی) به مسألة « منابع» آثار شاعران و نويسندگان اهميت بسيار ميدهد. و همين نکته نظر آنان را در مورد اثر ادبي نشان ميدهد. دست کم کسي مخالف آن نيست که اين کار درست انجام پذيرد. پس در بدو امر چنين مينمايد که هيچ علتي مانع همکاري اين دو نقد نيست و آن دو ميتوانند پذيراي يکديگر باشند."
(نقد ادبی سیروس شمیسا، ص 347/WWW.DIBACHE.COM- نقد دانشگاهي و نقد تفسيري؛ يادداشتي بر انواع نقد از رولان بارت،برگردان:محمّد تقي غياثي، نقل از کتاب نقد تفسيري ، نشر بزرگمهر/ فرهنگ ادبیات فارسی از محمد شریفی)
اونانيمیسم(91)
اونانيمیسم (Unanimisme) یا اتحاد گرایی، عنوان مکتب ادبی است که در فاصلۀ سال های 1908 تا 1911 م . درفرانسه به وجود آمد. این اصطلاح اصلاً از واژۀ فرانسوی unanimee به معنای اتحاد وهمدلی مشتق گردیده است.
گروه “آبئی” با همکاری تعدادی از نویسندگان و هنرمندانی نظیر ژول رومن، دوئامل، ویلدراک، و "شنویر" این مکتب را پایه گذاری نمود. این گروه جامعۀ تعاونی بود که از اوایل 1906 تا 1907 در"کره تی" دراطراف پاریس در خانه ای به نام “آبئی” زندگی می کردند و با چاپ وفروش کتاب ها از طریق چاپخانۀ خود، زندگی شان را به سرمی بردند ودر ضمن کارهای هنری نیز می نمودند. درعین حال با نماد گرایی وفردگرایی مبارزه می کردند و اندیشۀ نزدیکی انسان ها را تبلیغ می کردند. با از هم پاشیدن این گروه، ژول رومن و شنویر، مکتب اتحاد گرایی را تشکیل دادند و عقاید گروه “آبئی” را تکامل بخشیدند. در اندیشۀ این مکتب ، افکار و احساسات افراد درعین حال که مربوط خود افراد است، مربوط به جامعه نیز می باشد و این نشان می دهد که میان افراد بشر اتحاد وپیوندی برقرار می باشد. به عبارت دیگر اونانیمیست ها معتقد بودند که افکار واحساسات انسان دو گونه اند؛ یکی افکار واحساساتی که مخصوص خود انسان می باشد و دیگری افکار واحساساتی که انسان از خانواده، همکاران، همکیشان و مردم ویا گروه های اجتماعی می گیرد. براساس عقیدۀ اونانيميست ها، روح فردی باید در روح جمعی مستهلک گردد؛ چرا که جامعه منشأ تکامل نیروهای فردی است وقدرت جامعه یک قدرت مسلط برافراد می باشد . برخی از نویسندگان براین باورند که مکتب اونانيميستی ریشه در عقاید تولیستوی، والت ویتمن و دورکیم دارد. زیرا تولیستوی آیین مبتنی برعشق مسیحی را به وجود آورد. ویتمن با اندیشۀ "برادری جهانی" زندگی کرد و دورکیم اخلاق ومذهب را ناشی از ذهن جمعی می دانست.
ژول رومن و ژوژ دوئامل که از بنیانگذاران و نمایندگان برجسته این مکتب به شمار می رفتند، کتاب هایی را نیز با همین طرز دید نگاشتند که از جمله می توان به کتاب های "زندگی دسته جمعی"(1908م)، مجموعه رمان های "مردان خوش نیت"(1933م)، نمایشنامه کمدی "ناک" از آثار رومن، و زندگی شهدا(1917 م) و کتاب "تمدن"(1918م) از ژوژدوئامل، اشاره کرد.
وریسم(92)
وریسم verismo نام مکتبی ادبی هنری است که در اواخر سده بیستم درجنوب ایتالیا به وجود آمد. جووانی ورگا(1840-1922 م) داستان نویس ایتالیایی، پایه گذار این مکتب خوانده شده است. داستان کوتاه "سیسیلی ندا" (1874 م) مبنای مکتب وریسم به شمار می رود. این مکتب تلفیقی است از مکتب واقع گرایی وطبیعت گرایی فرانسوی.اهدف اساسی وریسم را بازنمایی عینی زندگی خصوصاً زندگی طبقۀ پایین جامعه، توصیف صریح جزئیات، گفت وگوهای واقع گرایانه و استفاده از زبان منسجم، مستقیم، بی پیرایه و تزیین نشده، تشکیل می دهند. وریسم، واقعیت را آن گونه که هست- چه زشت و چه زیبا- به صورت عینی به تصویر می کشد. در حقیقت وریسم واکنشی است در برابر ادبیات متکلف و متصنع ایتالیا که تحقیقات علمی را با ادبیات درهم می آمیخت. "جووانی ورگا" با کتاب "سیسیلی ندا" این مکتب را اساس گذاری نمود و با آثاری چون "زندگی درکشتزار ها"(1889 )، ببر شاهی(1873 )، خانوادۀ مالاوولیا(1881)، آن را تحکیم بخشید. پس از ورگا، "لوییجی کاپووانا" با داستان های کوتاه "بررسی های زنان"(1877) ورمان مشهور "گیاچینتا"(1879) مکتب وریسم را به اوج وشکوفایی رسانید. او مکتب وریسم را "مطالعه واقعیت ها" نامید. "گراتسیا دِلدا" برندۀ جایزۀادبی نوبل سال 1926 م، یکی دیگر از چهره های برجسته مکتب وریسم می باشد.
رمانتیسم(93)
رمانتیسم عنوان مکتب هنری و ادبی است که در اواخر سدۀ هجدهم در انگلیستان، آلمان ، فرانسه و شمال اروپا شکل گرفت. از ویژگی های عمدۀ این مکتب تکیه بر احساسات وعواطف، اصالت بخشیدن به حزن واندوه، آزادیخواهی وآزادی طلبی، برابری، تأثیر پذیری از رویداد ها ومحیط، قهرمان سازی وقهرمان پروری و... می باشد. حسینقلی مستعان، محمد هجازی و شهریار را جزء نویسندگان وشاعران رمانتیک خوانده اند.
ای. دابلیو . شیگل پیشوای رمانتیسم در آلمان می باشد. او درکتاب "دورۀ ادبیات نمایشی"، ادبیات رمانتیک را "جمع اضداد" نامیده است. بعضی از نویسندگان عقیده دارند که ادبیات رمانتیک در حقیقت واکنشی بود برضد نو کلاسیسیسم که برعواطف وتخیلات تأکید داشت.به همین دلیل گفته اند: واژۀ رمانتیک از رمانس های سدۀ میانه گرفته شده است. این رمانس ها در موضوع عشق، ماجراهای اسرار آمیز به نگارش درمی آمدند. از این رو این واژه(رمانتیک) از سدۀ میانه درانگلیستان مترادف با تعبیرات شاعرانه و داستان های خیالی و افسانه هابه کار می رفته است. وکلاسیک ها بیش تر این واژه را برای مسخره کردن پیروان رمانتیسیسم استفاده می نمودند.
ادبیات آرمانشهری(94)
ادبیات آرمانشهری(utopian literature )ادبیاتی است که در آن "جامعۀ آرمانی" به تصویر کشیده می شود. جامعۀ آرمانی –درکل- جامعه ای است که در آن قانون، برزندگی، حکومت می کند. نیرنگ، تکبر، دزدی، مال اندوزی، ریاکاری، درنده خویی، قتل، فقر و بدبختی وجود ندارد. واژۀ utopia از اصطلاح outopas اشتقاق یافته که به محل تخیلی ودورافتاده اشاره دارد. "سِر توماس مور" در اثر مشهور خود"آرمانشهر (1516م)"، این اصطلاح را به کار برده و به تشریح آن پرداخته است. "کامپانلا "درکتاب "شهر خورشید ( 1623)"نیز تصویری را از جامعۀ آرمانی به دست می دهد که در آن از غرور، زراندوزی، درنده خویی، رشوه خواری، آزمندی و فقر خبری نیست. "بیکن "در کتاب "اتلانتیس نو(1627)" یک جزیرۀ آرمانی را در قالب داستان به نمایش می گذاردکه درآن جز سعادت چیزدیگری دیده نمی شود. "هیچیستان"(1872) رمانی است از "سمویوئل باتلر" که در سدۀ 19 نوشته شده و به شرح جامعۀ آرمانی می پردازد. "اچ. جی. ولز" در اثر "آرمانشهر نو(1905)" خود، شیوه های تداوی جامعۀ بیمار را به بحث می گیرد.
واژۀ مقابل "ادبیات آرمانشهری"، "ادبیات پلید شهری" قرار دارد که در آن دنیای تخیلی بسیار ناپسند به تصویر کشیده می شود. جامعه ای شرح داده می شود که همۀ انسان ها از او گریزانند. ترس، پستی، بدبختی، فقر و... در آن حکم فرما می باشند.
شعرگولیاردی(95)
شعرگولیاردی(goliardic verse ) نوعی از شعری است که در سدۀ دوازده وسیزده در انگلیستان، آلمان وفرانسه به وجود آمد. شاعران این نوع شعر هارا "گولیارد ها" می نامیدند و آن ها گروهی از کشیشان وشاعرانی بودند که از کسوت روحانی محروم گردیده به مانند کولیان آواره، روزگار می گذراندند. به همین خاطر این نوع شعر را گولیاردی خوانده اند. اصل واژۀ "گولیارد" از واژۀ "گولیاث" به معنای "آوازا خوانان" مشتق گردیده است. همچنین گفته شده است که این واژه در اصل از "گولیاس" اخذ شده که به معنای "مسخره کننده" می باشد. و چون گولیارد ها کلیسا را مسخره می کردند و به ستایش عیش وشراب می پرداختند لذا براین نوع شعر نیز شعرگولیاردی اطلاق گردیده است. آن چه این نوع شعر را از سایر قالب ها ممتاز می سازد همین هجویندگی آن است. گولیارد ها همواره تقدس خشک کلیسا را به باد مسخره می گرفتند وبا زبان تند سرزنش شان می کردند. چنانچه حافظ نیز بر زاهدان ریایی خورده می گرفت وبیزاری خویش را از آن ها اعلام می داشت. گولیارد ها خود را پیرو یک روحانی افسانه ای به نام "اسقف گولیاس" می دانستند. مهم ترین ومشهور ترین کتاب شعری گولیارد ها "کارمینا بورانا" نام دارد . شرکت گولیارد ها در مراسم کلیسا در سال 1227 م توسط شورای "تریر" لغو اعلام گردید و از آن پس گولیاردها زندگی خود را درآوارگی به سر می بردند.
شعر طرحی(96)
شعر طرحی( carmen figuratum )به شعری گفته می شود که شکل هندسی دارد وبه صورت نقاشی تصویر می گردد. یعنی شعر به گونه یک شیء مادی به تصویر کشیده می شود. این نوع شعر سابقه بس طولانی دارد وپیشینۀ آن به دورۀ یونان پیش از میلاد می رسد. به شعر طرحی شعر طرحدار، شعر انگاشتی و شعر مصور نیز گفته شده است. شعر طرحی در حقیقت نوعی نقاشی شعر است که به اشکال مختلف آفریده می شود. در "گلچین ادبیات یونان" نمونه هایی از شعر طرحی آورده شده که به شکل تبر وتخم مرغ نگارش یافته اند. شعر باران از "آپولینر" ریزش قطرات باران را در ذهن تداعی می کند یا شعر محراب (1633م)از "جورج هربرت" که به شکل محراب ترسیم گردیده است:
...................................
...................................
...........................
...........................
....................
....................
....................
....................
....................
....................
...........................
...........................
...................................
...................................
قدیمی ترین نمونه شعر طرحی در کتاب هنر شعر انگلیسی(1589 ) اثر "جورج پوتنهام" گرد آمده است. شعر طرحی در ادبیات غرب در دورۀ رنسانس در انگلیستان به اوج وشکوفایی رسید. جورج هربرت از چهره های ماندگار و برجسته این نوع شعر به حساب می آید.
کتیبه برگور(97)
کتیبه برگور(epigraph ) به اشعاری اطلاق می گردد که برسنگ قبر ها نبشته می شوند. این اصطلاح در ابتدا به منظومه یا قسمتی از آن گفته می شد که بیان کنندۀ احترام یا بی حرمتی به مردگان بود. در گلچین ادبی یونان نمونه هایی از این گونه اشعار ذکر شده است. در آثار شاعران ونویسندگان نمونه هایی از این نوع سروده ها دیده می شود که برسر مزار اشخاص مشهور رومی نوشته می شده است. از جمله می توان به شعری اشاره کرد که برسرمزار سرداررومی "اسکیپیو افریکانوس بزرگ" (183-236 م) نوشته شده است و آن شعر اینست: "کردار ساکیپیو را نه هموطن تواند پاداش دهد و نه بیگانه." کتیبه نویسی در ادبیات دری نییز سابقه طولانی دارد. سنگ نبشته هایی برجای مانده از قرن های گذشته به وضوح این موضوع را ثابت می سازد. هم اکنون نیز برسر مزار شاعرانی نظیر حافظ، سعدی، مولانا، اقبال و... اشعاری نوشته شده اند که حکایت از زندگی ومرگ می کنند. موضوعات عمده کتیبه ها را همین بقا وفنا تشکیل می دهند. برخی از افراد پیش از فوت خود، شعری را برای لوح مزار خویش برمی گزیند و به وارثین خود توصیه می کنند تا آن را برسنگ مزار شان حک نمایند.
هرمتیسم(98)
مبهم گویی یا هرمتیسم (ermetismo ) نام مکتبی است که در ایتالیا رواج یافته بود و سال هایی که فاشیسم قدرت رادر اختیار داشت به اوج خود رسید. این مکتب با الهام از مکتب نمادگرایی فرانسه، بر رسانه بودن زبان تأکید می ورزد وعقیده دارد که زبان وسیلۀ توصیف وارتباط نیست بلکه ابزاری است برای کشف وتداعی. از خصوصیت برجسته این مکتب زنده ، فشرده و مبهم بودن زبان است. "مونتاله"، "اونگارتّی" و "کوئازیمود" ازبنیانگذاران و پیشروان این نهضت ومکتب به شمار می روند. "مونتاله" با الهام از "مالارمه" به شاعرهرمتیک مشهور گردید. آن چه شعراو را از دیگر شاعران هرمتیسم ممتاز می سازد این است که سرود های او از درون با مایه های هرمتیک، مکاشفۀ درونی و انزواطلبی گره خورده اند. و راز آلودگی اشعار او نیز برخاسته از همین درونگرایی او می باشد. اما اشعار اونگارتّی -که در اصل از مالارمه، رمبو و پل والری متأثر اند- بیش تر بر جادویی بودن وخاطره انگیزبودن واژه ها تأکید دارند. لیکن اشعار کوئازیمود برخلاف دو شاعر مذکور سادگی فکری را با هرمتیک در هم آمیخته دریک زبان رازآلود بیان می کنند.
شعر جنگ(99)
شعر جنگ در سده نزدهم ميلادي در اروپا ودر زمان جنگ اول جهاني شكل گرفت. شاعراني كه خود در جنگ زيسته بودند به شعري به نام جنگ روي آوردند.
شعر جنگ شعري بود كه با زبان ساده وبدون پيچيدگي هاي زباني بيان مي شد. مضامين اكثر اين شعر ها را بيهودگي جنگ، ترس، مرگ و .. تشكيل مي دهد.
بسياري از شاعرانی كه در بارۀ جنگ شعر گفته اند نفرت وانزجار شان را از جنگ اعلام داشته اند.ادوارد توماس (1878تا 1917) و مايکل بريت، شاعر ان انگليسي اند كه سروده هاي بسياري در باب جنگ دارند. مايکل بريت برنده ی جايزه ی لولير در شعر، چندين مجموعه شعر از شاعران جنگ را گرد آوري نموده است. در زبان دري نيز مي توان شعرهاي جنگ را از آغاز جنگ افغان وانگليس پيدا نمود. جنگنامه كشميري يكي از نخستين كتاب هاي ادبي وشعري است كه در باره جنگ افغان وانگليس سروده شده است. بعد از آن وقتي به زمان امير امان الله خان مي رسيم باز مي بينيم شعرهاي زيادي در بارۀ نفرت از جنگ سروده شده است. بعداز كوتاي هفت ثور شعر روند جديدي به خود مي گيرد و به نام شعر مقاومت در افغانستان وبيرون از افغانستان به وجود مي آيد. ودر حال حاضر نيز ما شاهد آثار فراواني در اين زمينه هستيم.
بالاد(100)
بالاد(ballad ) نام نوعی از شعری است که به صورت منظومۀ داستانی سروده می شود و از ساختار کوتاه وساده ای برخوردار می باشد."معمولا در بندهای چهار مصراعی "امامبی" سروده می شود." داستان های عاشقانه وحماسی را به شکل گفت وگو بیان می کند. در گذشته آن را با آواز می خواندند. مضامین اصلی آن را داستان های عشقی، وقایع تاریخی، رویداد های خنده آور ودلاوری قهرمانان حماسی تشکیل می دهد. به این ترتیب می توان گفت بالاد شعرکوتاه حماسی- غنایی است.
سابقه بالاد ها به قرن های بسیار دور برمی گردد. برخی سابقه تاریخی آن را به سده های سیزده وچهارده میلادی برمی گردانند. "عربعلی رضایی" معتقد است که بیش ترین بالاد ها از سده 1400 میلادی باقی مانده است و مجموعه هایی از آن در سده شانزدۀ میلادی وبعد از آن گردآوری شده است. در اسپانیا مجموعه بالاد ها از آغاز رنسانس جمع آوری شده است که در میان آن ها بالاد هایی موجود اند که درنسخه های خطی سده چهارده وجود داشته اند.
بالاد پرخواننده ترین شکل ادبی در کشور های اسپانیا، آلمان، فرانسه، انگلستان، و... به شمار می رود. انواع گوناگون آن در این کشور ها رایج می باشد:
"بالاد قومی" شکل خاصی از بالاد است که داستان پیچیده تری دارد. نکات مورد نظر آن جنبه های روانشناختی واخلاقی می باشد. در سده های شانزده وهفده در انگلستان کاربرد وسیع داشته است. در این نوع بالاد – که خاستگاه مشخصی ندارد- نام سراینده ذکر نمی گردد.
"بالاد ادبی" نوع دیگری از بالاد است که به تقلید از بالاد قومی سروده شده وتکنیک های موجود در بالاد قومی را در خود حفظ می کند. مانند منظومه "دریانورد فرتوت" از کولریج،" بانوی زیبای بی ترحم" از کیتس و منظومه "ریدینگ گل" از وایلد.
نمونه های مشهور بالاد ها در اسپانیا کتاب منظومه ها(1550 م) وجُنگ منظومه های گوناگون (1550م) می باشد و در آلمان منظومه "سرخ گل خلنگزار" ازگوته و در فرانسه "ترانه های فرانسوی" از پل فور مشهور ترین وبرجسته ترین آثاری بالادی است که از محبوبیت خاصی بهره مند می باشند.
کاوالیرها(101)
کاوالیرها( آزادگان-cavaliers poetry )گروهی از شاعران اشراف بودند که در دربارچارلز اول انگلستان زندگی می کردند و نزد شاه از مزایای خاصی برخوردار بودند. آن چه این شاعران اشرافی را به شهرت رسانده و سبب راهیابی آن ها به دربار شده بود این بود که این دسته از شاعران شعرهایی را با مضامین غنایی وعشقی می سرودند. زن، شراب وشاه به عنوان شخصیت های داستانی در اشعار آن ها حضور چشمگیر داشتند.گلایه وشکایت وبی مهری ایام و دوری از معشوق در سروده های شان موج می زد. و از سوی دیگر این مضامین، نحوۀ زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اشراف را در آن عصر برملا می ساخت. از این رو سروده های این دسته از شاعران با استقبال خاصی مواجه می گردید و برشهرت آن ها می افزود. "رابرت هریک" و" تامس کرو وسکلینگ" از چهره های برجسته این گروه به شمار می آمدند. شعر این گروه را شعر کاوالیرها می گفتند.
سفسطۀ عاطفی(102)
سفسطۀ عاطفی(affective faaacy ) به نقدی گفته می شود که جریان نقد مبتنی بر تأثیرات عاطفی وذهنی خواننده به باد انتقاد می گیرد و آن را یک سفسطه می خواند چه این که برخی از منتقدین ، شعر را برمبنای اثرگذاری آن برذهن وعواطف خواننده مورد ارزیابی قرار می دهند و واکنش های فردی وجمعی را معیار سنجش اثر برمی شمارند؛ یعنی این گروه عقیده دارند که ارزش شعر در حقیقت به واکنش عاطفی وذهنی خوانندگان بستگی دارد وهرچه این تأثیرات افزایش یابد به همان پیمانه ارزش شعر نیز فزونی می یابد. اگر شعرنتواند برخواننده اثرگذار باشد، آن شعر ارزش شعری نخواهد داشت وشعر محسوب نخواهد گردید. اما گروهی از منتقدین این دیدگاه را رد می کنند و نظردیگری را ارایه می نمایند. منتقدین دسته دوم می گویند: ارزش یابی شعر با معیار اثرگذاری آن، موجب می شود تا منتقد نتواند خود اثر را مورد نقد وارزیابی قراردهد. که این خود درحقیقت ، خلطی است میان شعر ونتایج آن. به نظر گروه دوم، گروه اول با بیان مذکور، سفسطۀ عاطفی را مرتکب شده اند. پس "سفسطۀ عاطفی" اصطلاحی است که برای اولین بار "دبلیو. کی. ویسمات" و "اِم. سی. بیر دزلی" در کتاب شمایل کلامی(1954 ) به منظور نقد گروه نخست وضع کرده اند. و از آن به"سوء تعبیر تلقینی" نیز یاد کرده اند.