آسیب شناسی ادبیات عاشورایی

 

 

 

 

  

 بخش اول

کلیات ومفاهیم

 

بیان مسأله

عاشورا بخش بزرگی از فرهنگ ما را تشکیل می دهد. ادبیات عاشورایی نقش بارزی در توسعۀ این فرهنگ داشته است. اگرگفته شود که عاشورا جاودانگی اش را مرهون ادبیات می باشد گزافه نگفته ایم. از وقتی که امام حسین(ع) از مدینه حرکت می کند، ادبیات عاشورایی همپای آن سرزمین ها وزمان ها را در می  نوردد و با هرآهنگِ طلوع وغروب آفتاب، تاریخ عاشورا را در سرزمین خاطره ها سبز می سازد. وهرچه زمان به پیش می تازد، ادبیات عاشورایی نیز مراحل رشد خود را می پیماید. با اوج گیری این بخشی عظیم ادبیات، آفات و انحراف نیز چون زالویی در رگ وجان ادبیات جای باز می نماید. رفته رفته این موضوع تبدیل به یک انحراف بزرگ اجتماعی می گردد. به گونه ای که ازیک سو شناخت آن دشوار می شود واز سوی دیگر جرئت نقد و آسیب شناسی را از اهل معرفت باز می ستاند. از این روی می بینیم کم تر کسی همت می کند تا در برابر خرافاتی- که چون لکه ای بردامن فرهنگ عاشورا افتاده- قد برافرازد؛ البته معدود مردانی بودندکه تلاش کردند تا آسیب ها را از پیکرۀ فرهنگ عاشورا دور سازند اما همین تلاش های اندک نیز به دلایل مختلف راه به جایی نبرده است. بنابراین ضروری است تا ما -که رسالت فرهنگی را به دوش می  کشیم- دست از جیب خود برآورده در پیِ زدودن آسیب ها برآییم. غبار ها را از چهرۀ فرهنگ وادب عاشورایی برگیریم و بانقد های آسیب شناسانۀ خود به آن توان ومحتوای تازه ای ببخشیم. بر این اساس نگارنده می کوشد تا ادبیات عاشورایی  رااز منظر اجتماعی در بوتۀ نقد قرار دهد و با استفاده از "تحلیل فلسفی" به ریشه یابی آن در جامعه بپردازد؛چرا که باورمند است عاشورا تنها از طریق معرفت حقیقی به سیرتاریخی وحماسی خود ادامه می دهد. بنابراین پرسش های اصلی ما را این سؤال ها تشکیل می دهد:

پرسش های اصلی:

1-     آسیب های ادبیات عاشورایی کدامند؟

2-     این آسیب ها ریشه در کجا دارند؟

3-     راهکارهای عملی آسیب ها چیست؟

پرسش های فرعی:

1-     آسیب چیست؟

2-     ادبیات عاشورایی چیست؟

3-     انواع آسیب های ادبیات عاشورایی کدامند؟

4-     آسیب های ادبیات عاشورایی دارای چه پیامد هایی می باشند؟

 فرضیات تحقیق:

1-     به نظر می رسد عامل آسیب پذیری ادبیات عاشورایی ریشه در نگاه آیینی جامعه به مسألۀ عاشورا دارد.

2-     به نظر می رسد عدم کنترل اجتماعی سبب شده است تا آسیب ها در ادبیات نیز راه باز نمایند.

3-     به نظر می رسد یادگیری، برروند آسیب پذیری ادبیات عاشورایی نقش داشته است.

مدل تحلیل:

 

آسیب ها

آسيب هاي محتوايي

آسیب های شکلی

شعار زدگی

موسیقی مبتذل

دروغ

غلو

مفاهیم غیر غیر ارزشی

عفو گناه


 

روش تحقیق:

در اینجا از روش تحلیل تبیینی استفاده شده است. سعی شده تا ریشه های آسیب ها مورد بازشناسی قرار گیرد و در نتیجه راهکارهای عملی برای آن ارایه گردد.

اهداف تحقیق:

اهداف عمدۀ ما را در این تحقیق  این هاست:

1-     شناخت آسیب های ادبیات عاشورایی

2-     بازشناسی پیامد های آن در جامعه

3-     ریشه یابی عوامل آسیب ها

4-     ارایۀ راهکار های عملی برای  جلوگیری از آسیب پذیری در ادبیات عاشورایی

 

مفاهیم و کلیات

 

آسیب شناسی

آسیب را در لغت به معانی مختلفی به کار برده اند. از قبیل زخم، کوب، ضربه، خستگی، زیان، آفت، بلا، رنج ومشقت، و... اما دراصطلاح جامعه شناسی " عبارت است ازمطالعه نابسامانی واختلال  وعدم هماهنگی وتعادل در کارکرد های مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسان ها."

(صدیق سروستانی دکتررحمت الله،آسیب شناسی اجتماعی، چاپ چهارم، انتشارات سمت، تهران 1387  ص 10)

مقصود از آسیب شناسی در ادبیات عاشورایی، شناسایی آن دسته از عوامل مهم و مؤثری است که باعث می شود تا ادبیات عاشورایی از اهداف اصلی ومسیرواقعی خود دوربیفتد. آسیب شناسی ادبیات عاشورایی تنها به شناخت علت های مؤثرنمی پردازد بلکه راهکارهایی را نیز برای جلوگیری از آن بیان می نماید.  به این ترتیب وظایف آسیب شناسی را دو چیز تشکیل می دهد:

1-     مطالعه شناخت آسیب ها وعلل پیدایی آن ها

2-     راه های درمان وجلوگیری ازبازگشت به آن

کج رفتاری اجتماعی

مرتن می گوید:کج رفتاری، "رفتاری است که به شکلی آشکار با هنجارهایی که برای پایگاه‌های اجتماعی افراد تعیین شده متفاوت باشد."

(همان، ص 24)  

همچنین گفته شده است: کج رفتاری عبارت است از رفتاری که تخطی از هنجار های اجتماعی وانتظارات جامعه محسوب می شود در نتیجه بسیاری ازمردم آن رامنفی ارزیابی می کنند."

( همان، ص 19)

 

ادبیات آیینی

ادبیات آیینی به به ادبیاتی گفته می شود که انسان را به سوی کمال وخداوند هدایت نمایدو از مفاهیم دینی ومکتبی سرشار باشد. عده ای، ادبیات آیینی را به تمام سروده ها ونوشته هایی اطلاق کرده اند که محتوای اصلی آن ها را مفاهیم هستی شناسی ومیتافزیکی تشکیل داده باشد. بنابراین، موضوع شعر آیینی کرامت انسانی، حیات، عشق عرفانی، تذکیۀ نفس وتعلیمات روحی می باشد.

ادبیات عاشورایی

 ادبیات عاشورایی شاخه ای از ادبیات آیینی است. منظور از آن ادبیاتی است که به حوادث مربوط به عاشورای حسینی پرداخته باشد و از وقایع نهضت حسینی چه در قالب مدح و مرثیه وچه در قالب حماسه و اسطوره یاد کرده باشد. برخی ادبیات عاشورایی را محدود به حوادث کربلا وبعد ازآن منحصر ندانسته بلکه به تمام رخدادهای مشابه تسری داده اند؛ چه این که به اعتبار حدیث "کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا"هرواقعۀ مشابهی که هم مسیرنهضت حسینی قرار گرفته باشد می تواند درچتر مفهومی عاشورا قرار گیرد و ادبیات مربوط به آن ادبیات عاشورای خوانده شود.

پیشینۀ موضوع  

ادبیات عاشورایی همزمان با حرکت حسین بن علی(ع) از مدینه به طرف کوفه شکل گرفت و بعد ازواقعۀ عاشورا به  وسیلۀ شاعرانی چونفرزدق، عوف بن عبدالله، كميت، عبد الله بن اثير، دعبل خزاعي، سيد حميري، ابن رومي، ابوفراس همداني،ابن عباد، مهيار ديلمي،سيد رضي،سيد مرتضي، به صورت بطی ادامه پیداکرد وبا روی کار آمدن معزالدوله احمد بن دیلمی که فرمانداری بخشی هایی از عراق، خوزستان وفارس را به عهده داشت عزاداری حسین بن علی  در محل عام آزاد اعلام گردیدوسوگ سرایی باردیگر  رونق گرفت. کسایی مروزی(۳۴۱ ه . ق )  به عنوان نخستین شاعری که اشعار مکتوب او در تاریخ ثبت گردیده به سوگ سرایی پرداخت. بعد از اوشاعران ديگري چون ، رودكي سمر قندي، ابوالحسن شهيد بلخيابو، طيب محمد مصعبي، ابوشكور بلخي، ابومنصور محمد دقيقي، ابوبكر محمد خسروي، حكيم ابوالقاسم فردوسي، محمد عبده، ابوالحسن علي فرخي سيستاني، عنصري، ابوسعيد ابوالخيرميمنه اي، فخرالدين اسعد گرگاني، باباطاهر عريان، حكيم ناصر خسرو قبادياني، ، حكيم سنايي غزنوي، عبدالواسع جبلي، بدر الدين قوامي رازي،سوزني سمرقندي، رشيدالدين وطواط،اثيرالدين اخسيكتي، اوحدالدين محمد انوري، حكيم نظامي گنجوي، حكيم خاقاني شرواني، شيخ فريدالدين عطار، كمال الدين اسماعيل اصفهاني، شيخ فخرالدين عراقي، سيف فرغني، اميرخسرو دهلوي، جلال الدين محمد بلخي، ركن الدين اوحدي مراغه اي، كمال الدين محمود خواجوي كرماني، شاه عبدالعزيز دهلوي، يكي از بزرگان اهل سنت ابن يمين فريومدي، جمال الدين سلماني ساوجي، شمس الدين محمد حافظ، نعمه الله ولي، ابن حسام خوسفي، نورالدين عبدالرحمن جامي، محتشم كاشاني، صائب تبريزي، و... جریان سوگ سرایی را ادامه دادند.

به اين صورت  بعد از قرن چهارم هجري ادبيات عاشورايي قدرت وقوت بیش تری یافت و باتشکیل حکومت صفوی درایران و آزادی مذهبی، زمینۀ سوگ سرایی بیش تر از پیش فراهم گردید. شاعران در صدد برآمدند تا نوحه ومرثیه را به عنوان بخشی از ادبیات عاشورایی سمت وسوی مردمی بدهند. این جابود که ادبیات عاشورایی اندک اندک از مسیر اصلی و آرمانی خود فاصله گرفت وبه مرور زمان این فاصله عمیق تر گردید.

میرزا حسین نوری طبرسی صاحب کتاب مستدرک الوسایل از نخستین کسانی بود که متوجه این فاصله گردیده با نوشتن کتاب" لؤلؤ ومرجان" خواست تا جلو کج روی ها را بگیرد اما این تلاش وی ثمره ای نبخشید. بعد از او سید محسن امین عاملی صاحب کتاب اعیان الشیعه با تالیف کتاب التنزیه فی اعمال الشبیه در سال 1344 ق مخالفت خود را با جریان کج فرهنگ عاشورا اعلام نمود و در این کتاب قمه زنی  وشبیه  خوانی را صریحاً حرام شمرد. بعد از وی شهید مرتضی مطهری با سخنرانی های خویش در زمینۀ تحریفات عاشورا جریان انحراف زدایی از فرهنگ عاشورا رسماً وعلناً رسمیت بخشید و با تحریر مقالاتی در این باب کوشید تا از وسعت تحریفات بکاهد لیکن جریان مذکور به دلیل ریشه داربودن انحرافات، عقیم ماند. بعد ازشهید مطهری دایرۀ مبارزه با خرافات محدود تر گردید تا این که در دهۀ هفتاد وهشتاد باردیگر مبارزه برضد خرافات آغاز یافت. نویسندگان وخطبای شیعه در هرکجا به مبارزۀ علنی با آن پرداختند. اما در افغانستان مع الاسف تاکنون مخالف صریح با خرافه های موجود در فرهنگ عاشورا صورت نگرفته است. براین اساس ضروری می نماید تا این  موضوع در رسانه ها  و تکایا به صورت متداوم مور پی گیری قرارگیرد.

تعریف عملیاتی مفهوم آسیب شناسی

آسیب شناسی را تعریف کردیم. برای این که آسیب ها به درستی فهمیده شوند ناچار باید آن را تعریف عملیاتی نماییم.تعریف عملیاتی آسیب شناسی ادبیات عاشورایی متکی بر"نوع شناسی" ادبیات عاشورایی می باشد چه این که تا اشکال وانواع ادبیات عاشورایی با خصوصیات آن ها بازشناخته نگردند امکان فهم دقیق ودرست آسیب های آن کار دشواری خواهد بود. بنابراین برای رسیدن به این منظور باید نخست انواع ادبیات عاشورایی وخصوصیات آن را بفهمیم سه پس آسیب های آن را مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم.

انواع ادبیات عاشورایی

در یک نگاه کلی ادبیات عاشورایی را می توان از دو منظرمورد ارزیابی قرار داد:

الف. عقلانیت محور: ادبیات عاشورایی با محوریت عقل آن ادبیاتی است که با تکیه بر پیام عاشورا،اهداف وفلسفۀ قیام حسینی پدید می آید. این نوع از ادب عاشورایی به دنبال بیان فلسفۀ قیام می باشد. چنان چه شاعر می گوید:

 بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این است                                  که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

یا این شعرسيد اسماعيل بلخي:

تأسيس كربلا نه فقط بهر ماتم است                                      دانش سراي و مكتب اولاد آدم است

از خیمه گاه سوخته تا ساحل فرات                                      تعليم گاه رهبر خلق دوعالم است

با سوز عشق نسبت بدعت دهد رقيب                                   اسرار ها نهفته به شور محرم است

سقا به دجله رفتن ولب تر نكردنش                                      تاكيد بر تقدم نفس مقدم است

(بلخي سيد اسماعيل ؛ ديوان، مقدمه وشرح سيد حيدر علوي نژاد وسيد محمود هاشمي،چاپ اول، انتشارات مركز مطالعات وتحقيقات علامه شهيد بلخي، مشهد، ۱۳۸۱ ، ص ۲۱۷ ) 

يا علامه اقبال لاهوري مي فرمايد:

خون او تفسير اين اسرار كرد                                                    ملت خوابيده را بيدار كرد

نقش الاالله برصحرا نوشت                                                        سطر عنوان نجات  ما نوشت

رمز قرآن از حسین آموختیم                                                     زآتش او شعله ها اندوختیم

(کلیات  اقبال لاهوری، با مقدمه دکتر علی شریعتی ودکتر جاوید اقبال، چاپ اول،انتشارات الهام،تهران 1385، ص 93 )

ب.  عاطفه محور: برخی از اشعار عاشورایی با هدف تلطیف روان انسان ها، برانگیختن احساسات، حفظ شعایر مذهبی، اطاعت از فرامین ائمه(ع) -که شیعیان را به برگزاری مجالس وعظ و تعزیه دعوت می کنند- پاسداری از عنعنات مذهبی وبیان وابستگی عقیدتی، خلق می گردند.

شعر عاشوراییِ عاطفه محور خود به این چنددسته تقسیم می گردد:

1) زبان حال:زبان حال به سروده ای اطلاق می گردد که در آن شاعر به عنوان شاهد به روایت ماجرا می پردازد. یعنی خود به عنوان کسی که شاهد صحنه بوده وقایع را روایت می کند؛ مانند گفت وگوهای زینب با برادرانش حسین و عباس، گفت و گوی امام حسین با یارانش، گفت و  گوی سکینه با سرخونین پدر ویا گفت وگوی لیلا با علی اکبر:

اكبر چو گشت عازم ميدان كار وزار                                   بابش ببست بر كمرش تيغ ذوالفقار

ليلا دويد و دامن او را عقب كشيد                                       گفت: اي جوان! عنان فرس را نگاه دار

يك دم ز اسپ خوش فرود آي بر زمين                                              تادور قامت تو بگردم هزار بار

تو مي روي براي كه وا مي گذاريم؟                                   كردم تو را بزرگ ز بهر چه در كنار

از بهر آن كه مردة من در ميان خاك                                  بگذاري اي پسر! تو به چشمان اشكبار

........................

( محمد نبي واصل كابلي؛ ديوان واصل كابلي؛ به اهتمام دكتر عفت مستشاريان، چاپ اول، انتشارات عرفان، تهران ۱۳۸۵، ص ۱۶۹)

 2 ) نوحه: نوحه نوعی از شعرغنایی است که به هدف تعزیه سروده می شود. نوحه سرایی سابقۀ بسیار کهن دارد. در یونان وروم برای بزرگداشت از مردگان تصنیف هایی ساخته می شد که گاهی به شکل جمعی وگاه به شکل فردی اجرا می گردید.  نمايشنامة طوفان (1612 م) اثر شكسپر ، ترسيس (1866 م )   ومنظومة ليسيداس (1645 م ) از نمونه هاي محکم و مشهور سوگنامه ها در ادبیات انگلیس به شمار می روند. در ادبیات عرب و فارس نیز نمونه های بسیار فراوانی از نوحه ها را می توان یافت که در فراق دوستان،بزرگان مملکتی، حکما، مشایخ و بزرگان دین خصوصاً ائمه  و امام حسین(ع)،  سروده شده اند. به این نمونه نگاه کنید:

ای گل باغ ایمان حسین جان                                                    جلوۀ ذات رحمان حسین جان

دین حق را نگهبان حسین جان                                                  عشق را روح وریحان حسین جان

یا حسین یا حسین یا حسین جان                                               یا حسین یا حسین یا حسین جان

(فرقانی کوه بیرونی رحمت الله، نغمه های جانسوز، چاپ سوم، انتشارات دارالتفسیر، قم 1386، ص 123 )

3 )  مدیحه و منقبت: مقصود از مدیحه سرایی توصیف ائمه وبیان فضایل وکرامات آن ها می باشد؛مانند این شعر از واصل کابلی:   

این چراغ چشم ابرار است کز سم ستم                       همچو شمعش با تن عریان سر از پیکر جداست

این انیس جان پیغمبر حسین بن علی است                       کز سنان بن انس آزردۀ تیغ جفاست

این حبیب ساقی کوثر وصی بی سر است                        کز عروس روز گارش زهر درجام بقاست

(دیوان محتشم کاشانی، با تصحیح ومقدمۀ اکبربهداروند، چاپ سوم ، انتشارات نگاه، تهران 1385 ، ص 450 )

خصوصیات ادبیات عاشورایی

به هرصورت مقصود ما در این بحث نوع دوم (ادبیات عاشورایی با محوریت عاطفه) می باشد. این نوع ادبیات خصوصاً شعر عاشورایی دارای خصوصیات زیر است:

1)     مخاطب گرایی

2)     احساس گرایی

3)     تقدس گرایی

4)     شعار گرایی

5)     تکرار وتقلید

6)     اسطوره گرایی

7)     عامه گرایی

8)     عقلانیت گریزی

9)     عشق وجنون

10) مظلوم نمایی

 

بخش دوم

آسیب شناسی ادبیات عاشورایی

پیش از این که به موضوع آسیب ها بپردازم ضروری می  دانم که به این دو دیدگاه اشاره نمایم که برخی با نگاه افراطی ادبیات عاشورا را قداست دینی بخشیده هرگونه تفحص وتحقیق را در آن منع قرار می دهند، در حالی که عدۀ دیگر با نگاه تفریطی، آن را جزو خرافات قلمداد کرده هرگونه ارزشی را در آن منکر می شوند؛ اما باید دانست که ادبیات عاشورایی اگر به صورت درست مورد ارزیابی قرارگیرد غیراز آن چیزی است که دو گروه مذکور فهم نموده اند. به باورنگارنده ادبیات عاشورایی اصالت تاریخی وارزش معنوی خود را دارد لیکن آن چه باعث می گردد تا نفرت بعضی را برانگیزد این است که این نوع ادبیات به مرور زمان از مسیر خود بیرون گردیده دچار آفات بسیاری شده است. بناءاً برپژوهشگر است که سره را ازناسره جدا ساخته صورت واقعی ادبیات عاشورایی بنمایاند تا باعث کج فهمی تعدادی نگردد. روی این جهت باید گفت ادبیات عاشورایی به دلایلی که بعداً بدان ها اشاره خواهم کرد در گزند آسیب ها وآفات قرار گرفته است که به طور نمونه می توان به این آسیب ها اشاره نموده:

الف. آسیب های محتوایی؛ از قبیل:

1) غلو: طرح مسایل غلو آمیز در عزاداری ها امر غیر قابل انکار می باشد؛چنان چه گفته می شود طول نیزۀ امام حسین(ع) 60 ذراع و از بهشت آمده بود. ادبیات عاشورایی نیز از این آسیب به دور نمانده است. آن جا که شاعر می سراید:

هرکه می خواد هرچه بگه                                                 من سگ کوی زینبم

بهشت جاودان زتو                                                           کران و بی کران ز تو

سلطنت جهان ز تو                                                            من سگ کوی زینبم

این غلو ها به مسایل عاشورا محدود نمی ماند بلکه تمام وقایع بعداز عاشورا را نیز دربر می گیرد ومنجر به ارتداد وکفر(حسین اللهی و زینب اللهی) می گردد.

این غلو ها باعث گردیده تا حقانیت وصحت عزاداری ها مورد شک وپرسش قرارگیرد و ازطرفی، اعتماد مردم از سوگ واری های عاشورا کاهش یابد و مخالفین فرصت پیدا کنند که کل نهضت حسینی را به استهزا بگیرند وسوگواران را "دیوانگان حسین" بخوانند. در حالی که قرآن به صراحت غلو در دین را نهی قرارداده ومنع کرده است. آن جا که می فرماید:

قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم

ای اهل کتاب! در دین تان غلو نکنید

یا پیامبر(ص) می فرماید: ایکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین

از غلو در دین بپرهیزید، گذشته گان شما با غلو در دین هلاک شدند

(سایت دین واندیشه : سید احمدخاتمی، آسیب شناسی محرم وعزاداری آن)

یا حضرت علی(ع) می فرماید: الهم انی بریء من الغلات کبراءت عیسی بن مریم من النصاری الهم اخذ لهم ابداً و لا تنتصر منهم احداً

خدایا من از غلات بیزارم همانند بیزاری حضرت عیسی از نصارا. خدایا آن ها را تا همیشه خوار کن و هیچ کدامی از آن ها را یاری مکن!

(همان)

2) دروغ:  گاهی شاعران ومداحان دربیان واقعۀ عاشورا به دروغ پناه می برند؛ مثلاً می گویند عدد کسانی که با امام حسین جنگیدند 000/600 نفر سواره ویک میلیون یا 000/800 نفر پیاده بودند که امام حسین 000/300 نفر آنها را کشت و حضرت عباس 000/25 نفر آنها را به هلاکت رساند! در حالی که نص تاریخیِ مورد اعتماد می گوید: عدد لشکر یزید 000/30 یا 000/80 یا 000/100 بیش تر نبوده است. نمونۀ این نوع دروغ ها را می توان به فور در ادبیات عاشورا یافت. "لؤلؤ و مرجان" محدث نوری و"حماسه حسینی" برخی از این دروغ ها را اشاره کرده اند از جمله آن چه در این کتاب ها به عنوان وقایع دروغین نام برده شده است این موارد می باشد:

- واقعۀ بوسیدن حضرت زینب گلوی برادرش حسین(ع) را هنگام وداع

-حضور لیلا مادر علی اکبر در کربلا ونذرکردنش که اگر علی اکبر سالم برگردد، ازکربلا تامدینه را ریحان بکارد وهمچنان آمدنش به سر جنازۀ وی و این که وی فرمود:

خیز ای بابا از این صحرا رویم                                                  

نک به سوی خیمۀ لیلا رویم

-یا عروسی قاسم در روز عاشورا چنان چه شاعر سروده:

بس که ببستند بر او برگ و ساز                                

گر تو ببینی نشناسیش باز

-یا آمدن اسرا در روز اربعین به کربلا وملاقات امام زین العابدین با جابر انصاری که  درهیچ کتاب معتبر تاریخی تأیید نشده چرا که راه مدینه از کربلا نمی گذرد.

-یا آمدن زعفر جنی و هاشم مرقال به یاری حسین بن علی (ع) درکربلا؛ در حالی هیچ یک حقیقت نداشته  و مرقال از یاران امیر المومنین بود که بیست سال پیش کشته شده بود.

این موارد وموارد بسیار دیگر از این دست، در زبان مداحان وشاعران ذکر می گردد که با حقیقت فاصلۀ طولانی دارند.

3-عفو گناه:عفو گناه با گریه برحسین یکی از اسباب دیگری است که مداحان از آن استعانت می جویند و شاعران به مدد آن به تحریک عواطف مردم می پردازند؛ چنان چه در این شعر می  بینیم:

گر شفاعت به کف اوست بر آنم که به کف                                           

  برنگیرند به دیوان عمل میزان را

یا:

"حاجب" اگر معاملۀ حشر با علی است                                                   

  من ضامنم که هرچه خواهی گناه کن

یا:

گرچه از حد فزونست گناهم                                                                   

 پور زهرا بود عذر خواهم

روز  محشر مگو بی پناهم                                                                        

 در پناه لوای حسینم

من گدایم گدای حسینم                                                                          

مستحق عطای حسینم

(فرقانی کوه بیرونی رحمت الله، نغمه های جانسوز، ص 71 )

 

4) بیان مفاهیم غیر ارزشی: چیز دیگری که ادبیات عاشورایی را به بی راهه کشانده است بیان مفاهیمی است که هیچ گونه بارارزشی ندارند؛ چه بسا توهین واهانت به مقام آن بزرگواران  محسوب می گردند مانند اصطلاح" زین العابدین بیمار"، "زینب مضطر" و... چنان چه در این شعر می خوانیم:

از دست یزید آن چه من زار کشیدم                                                        

شرحش نتوان کرد که بسیار کشیدم

اول که مرا در دربار نگه داشت                                                                               

 بس خفت و خواری که بدان بار کشیدم

من بودم و شصت و دو زن، آورده به مجلس                                                                                  

  شرمنده شده رو سوی دیوار کشیدم

او بود و دو صد کس به دو صد کرسی زرین                                                                                    من بودم و بس، بازوی بیمار کشیدم

او خم شد و می خواست به آهنگ دف و نی                 

 من راست شده دیده به دربار کشیدم

او خم شد و خواهش ز حرم کرد کنیزی                                                                                     من خم شدم و دامن حضار کشیدم

او خم شد و زد چوب به لب های حسینم                                                                                    من راست شده پنجه به رخسار کشیدم

او راست شد و حکم به قتل پسرش کرد                                                                                      من راست شده نعره پدروار کشیدم

(واصل کابلی، ص 178)

ب. آسیب های شکلی؛ ازقبیل:

1) موسیقی مبتذل: گرایش به موسیقی از دیگر آسیب های ادبیات عاشورایی خصوصاً شعر به حساب می آید. شعر عاشورایی طی یکی دو دهۀ اخیر با نوعی از موسیقی  همراه گردیده که درخورشأن عاشورا  ونهضت حسینی نیست بلکه مناسب مراسم عروسی و مجالس لهو می باشد؛ مانند موسیقیی که دراین شعر نهفته است:

همه هستیم و مدیون چشماتم می دونی          از همان روز ازل مست نگاتم می دونی                    

کار چشماش دلبریه                                   قد و بالای قشنگش عجب محشریه                           

سیاهه چشات جزیره دله                                   هر کس از نسل توئه چه خوشگله

2- شعاری زدگی: تعدادی از شاعران برای این که به مخاطب های بیش تری دست یابند، از معیار های ادبی وهنری شعر غافل مانده وبه شعار وصراحت روی آورده اند. این نوع برخورد شعاری نه تنها باعث جاودانگی عاشورا نمی گردد بلکه لطمۀ بزرگی را به پیکر نهضت حسینی وارد می آورد وارزش های ماندگار آن را زیر سؤال می برد.

بخش سوم

عواقب و پیامد های آسیب های ادبیات عاشورایی

موارد فوق به عنوان آسیب های ادبیات عاشورایی نام برده شد. برای این که روشن گردد آیا این  موارد جزو آسیب تلقی می گردند یا  خیر، باید به  مشخصات "کج رفتاری" اشاره نماییم. به نظر جامعه شناسان "کج رفتاری اجتماعی" عمدتاً بر این سه پایه استوار می باشد:

1) پریشانی و کشمکش اجتماعی را به وجود می آورد وتضاد را دامن می زند.

2) باعث بالارفتن هزینۀ کنترل می گردد.

3) سبب مخدوش شدن حس اعتماد واطمنان می گردد.

با این اوصاف می توان گفت موارد مذکور به دلیل پیامد های ناشی از آن ها، آسیب و نوعی کج رفتاری به حساب می آیند. پیامد های که این کج رفتاری به دنبال دارد این هاست:

الف.کاهش حس اعتماد دینی: چنان چه یادآورشدیم هدف ادبیات عاشورایی را  فلسفۀ قیام حسینی تشکیل می دهد. کرامت انسانی، منزلت انسان، کمال پروری، زندگی با عقیده، وفا داری، خود گذری، رسیدن به جامعۀ آرمانی وحکومت اسلامی جزو اهداف نهضت حسین بن علی(ع) به حساب می آیند. آن چه در برخی از سروده ها- چنان چه گذشت- دیده می شود درحقیقت تمام  این آرمان های نهضت حسینی را مخدوش ساخته باعث بی باوری نسبت به آن می گردد.

ب. طرح یک جانبۀ سیمای سرداران: تحلیل هایی که از  حوادث عاشورا صورت می گیرد معمولاً به جنبۀ ملکوتی سرداران عاشورا می پردازند در حالی که از جنبۀ ملکی آن غافل می مانند. به همین خاطر است که تحلیل ها دچار آسیب می گردند و ازمسیر اصلی خود  خارج می شوند. به این شعر  نگاه کنید:

حسین ابن علی چون به روی خاک افتاد                                   مَلک به نزد خدا داد زد ازین بیداد

کشید فاطمه در نزد مصطفی فریاد                                        رسول گفت که نفرین به نسل اهل زیاد

                                                 حسین کشته چو از تیغ ظلم شمر لعین شد

خدای ناخوش و شد مصطفی به جان آزار                                 علی وفاطمه زین قوم بد شدند آزار

زمانه زشتی این فعل را کند اقرار                                             جهان پیرندیده است این چنین اطوار

                                              حسین کشته چو از تیغ ظلم شمر لعین شد

(کلیات دیوان طرزی، به کوشش دکتور ننگیالی طرزی، چاپ اول ، انتشارات برگ زیتون، تهران 1381 ،ص 514 )

ج. مباح کردن وسیله: برخی از مداحان برای گریاندن مخاطبین خود ازهرو سیله ای استفاده می کنند. "حاجی نوری در کتابش نوشته است یکی از طلاب نجف اهل یزد برایم نقل کرد در جوانی سفری پیاده از راه کویر به خراسان می رفتم. در یکی از دهات نیشابور یک مسجدی بود و من چون جایی را نداشتم، در مسجد رفتم و پیشنماز مسجد آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت. در این بین با کمال تعجب دیدم فراش مسجد مقداری سنگ آورد و تحویل پیشنماز داد. وقتی روضه را شروع کرد، دستور داد چراغ ها را خاموش کردند. چراغ ها که خاموش شد، سنگ ها را به طرف مستمعین پرتاب کرد که صدای فریاد مردم بلند شد. چراغ ها که روشن شد دیدم سرهای مردم شکسته و مجروح شده است و در حالی که اشکشان می ریخت از مسجد بیرون رفتند. رفتم نزد پیشنماز و به او گفتم این چه کاری بود که کردی؟! گفت من امتحان کردم که این مردم با هیچ روضه ای گریه نمی کنند. چون گریه کردن برای امام حسین اجر زیاد و ثواب زیادی دارد و من دیدم که راه گریاندن اینها منحصر است به این که سنگ به کله شان بزنم، از این راه اینها را می گریانم!."  

ببینید شاعر چه گونه حادثۀ کربلا را مظلوم نمایی می کند:

روح القدس که پیش لسان فرشته هاست                        از پیروان مرثیه خوانان کربلاست

این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان                                   آری در آن جهان دگر تیر این عزاست

بلبل اگر ز واقعۀ کربلا نگفت                                             گل را چه واقع است که پیراهنش قباست

از پافتاده است درخت سعادتی                                          که از بوستان دهر چو او گلبنی نخاست

(دیوان وحشی بافقی، چاپ چهارم، انتشارات پیمان، تهران 1385،ص 246 )

د. افسانه واسطوره سازی: کتاب "روضه الشهدا" نوشته ملاحسین کاشفی اولین کتاب مرثیه در زبان فارسی است.  اصطلاح" روضه خوانی" نیز از این کتاب برگرفته شده است. وی  در این کتاب داستان عاشورا را به صورت افسانه ذکر کرده است. بسیاری ازنام ها در این کتاب جعل شده اند  و تعدادی از وقایع کذب محض می باشند. بعداز "روضه الشهدا" کتاب دیگری به نام "اسرار الشهاده" به نقل وقایع دروغین پرداخته است. این کتاب به وسیله "ملاآقای دربندی" به تحریر درآمده است." دربندی" همان" روضه الشهدا" را با جعل حوادث دیگری به شکل افسانه نقل کرده است.  هردوی این کتاب از نظرعلمای اسلام مردود شناخته شده اند. حاجی نوری در لؤلؤو مرجان به رد این کتاب ها پرداخته وبه اسطوره سازی وافسانه سازی آن ها اشاره کرده است ازجمله در این کتاب می‌گوید:" برای شجاعت ابوالفضل نوشته‌اند در جنگ صفین (كه اصلا شركت حضرت هم معلوم نیست، اگر شركت هم كرده یك بچه پانزده ساله بوده) مردی را به هوا انداخت، دیگری را انداخت، نفر بعدی را، تا هشتاد نفر؛ نفر هشتادم را كه انداخت، هنوز نفر اول به زمین نیامده بود! بعد اولی كه آمد دو نیمش كرد، دومی نیز همچنین تا نفر آخر!."

ه. اعتبار بخشیدن به خواب ها ورؤیا ها: در بسیاری از محافل عاشورا خواب هایی نقل می گردد که با اصل دین وحقیقت در تضاد می باشد مانند خوابی که سکینه در خرابۀ شام می بیند وبعد از بیدار شدن سرپدرش را از  عمه اش زینب طلب می کند. وقتی یزید خبرمی شود سرامام حسین را در طبق گذاشته برای دخترش  سکینه می فرستد. سکنیه وقتی طبق را می بیند به عمه اش می گوید: من نان نمی خواهم. من پدرم را می خواهم. نمونه ای از این نوع خواب هادر اشعار عاشورایی نیز انعکاس یافته است. به عقیده ای بسیاری از مورخین این گونه خواب ها واقعیت ندارند و در کتب معتبر تاریخی نیز تأیید نشده است. و ازطرفی دروغ بودن آن برای هر عاقلی آشکار می باشد.

و. تحریف تاریخ: تاریخ عاشورا را یکی از تواریخی می خوانند که منبع نقل فراوانی دارد. این تاریخ به وسیله کسانی که جان به سلامت بردند نقل شده است. ازجمله عقبة بن سمعان که وقایع نگار امام حسین(ع) می باشد واز مکه همراه امام بود و در روز عاشوار گرفتار گردید و چون گفت غلامم آزاد گردید. همچنان حمید بن مسلم که از وقایع نگارهای لشکر عمر سعد بود. یکی از حاضرین واقعه، شخص امام زین العابدین علیه السلام است که همه قضایا را نقل کرده است. به این ترتیب نقطه ابهامی در تاریخ کربلا وجود نداشته است اما به مرور زمان به وسیله عده ای از مداحان وشاعران جنبۀ تاریخی خود را ازدست داده به اسطوره و افسانه تبدیل گردیده است.  عواملی که در تحریف تاریخ کربلا نقش داشته است می توان این گونه برشمرده:

1) فقر فرهنگی

2) فقر کتاب  ومطالعه

3) عدم سیاست گذاری

4) کمبود نقد وپژوهش آسیب شناسانه

5) نگاه دینی- عاطفی

 6) هدف - وسیله

ز. کاسبکاری: مجلس تعزیه برای تعدادی به کسب وشغل تبدیل شده است. هرکاسبی سعی می کند تا کالای خوب تر به مشتریانش تحویل نماید. از این رو ناچار به جعل، تحریف وریا روی می آورد.  

امام صادق (ع) به ابی النعمان فرمود:

یا اباالنعمان لا تستأكل بنا الناس فلا یزیدك الله بذلك الافقراً.

 از راه ما ارتزاق نكن كه خداوند بر فقرت خواهد افزود

(سایت دین واندیشه، آسیب شناسی محرم وعاشورا ،سید احمد خاتمی، سه شنبه 17 آذر 1388 ، 20 ذيحجه 1430 )

 

بخش چهارم

عوامل آسیب های ادبیات عاشورایی وراهکارهای آن

باتوجه به آن چه گذشت روشن گردید که ادبیات عاشورایی درگردابی از آفات و آسیب ها قرار گرفته است. برای درک عوامل این کج رفتاری باید نگاهی به جنبۀ تیوریک قضیه داشته باشیم واز منظر جامعه شناسی به آن نگاه افگنیم. جامعه شناسان در ارتباط به عوامل کج رفتاری دید گاه های مختلفی دارند. ما دراین مقام موضوع را مطابق دو دیدگاه ذیل دنبال می کنیم:

1)      نظریه یادگیری اجتماعی سادرلند: سادرلند کج رفتاری را "نتیجۀ یادگیری هنجار ها  وارزش های انحرافی به ویژه درچار چوب خرده فرهنگ ها وگروه های همالان"می داند. به نظر وی کج رفتاری حاصل یادگیری و تعامل بادیگران می باشد.

2)      نظریۀ کنترل اجتماعی رکلس ونای: این دو اندیشمند علت اصلی کج رفتاری را عدم کنترل اجتماعی ناشی از شرایط خاص قلمداد می کنند.

باتکیه بردیدگاه های فوق عامل اصلی در آسیب های ادبیات عاشورایی را می توان عامل جامعه شناختی دانست  چرا که عمدتاً این آسیب ها در جامعه ای امکان بروز می یابد که از لحاظ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی واجتماعی در وضعیت ماقبل مدرن قرار گرفته باشد و نتوانسته باشد خود را از قیدوبند سنت های کهن برهاند. جامعۀ افغانستان نیز یک جامعۀ سنتی است و جامعه سنتی به آن جامعه ای اطلاق می گردد که این ویژگی ها را در خود داشته باشد:

1)دارای ساخت اقتصادی ساده است.

2) از لحاظ سازمان اجتماعی، برپایه خویشاوندی وگروه های سنی استوار می باشد.

3)            جامعه ای است انعطاف ناپذیر.

4)            شناخت افراد از پدیده ها جزیی، تجربی، غیر مرتبط ودور از قواعد نظری است.

5)            اسطوره گرایی بنیان های فکری افراد را تشکیل می دهد.

6)            تقدس گرایی نگره  های اصلی آن را می سازد.

بنابراین برای بازشناسی علت آسیب پذیری ادبیات عاشورایی باید به ریشه های اجتماعی آن توجه صورت گیرد. از این منظر می توان عامل اصلی آسیب ها را این گونه برشمرد:

الف. حاکمیت منش های اسطوره یی: اسطوره به نظر فريزر،" توجيهات نادرست انسان از پديده هاي طبيعي" مي باشد. برخی نیز" اسطوره را توده اي از تصورات و اعتقاداتی می دانند که در تضاد آشکار با تجربه هاي حسي ما" قرار دارند. بعضی هم گفته اند:" اسطوره چيزي جز تقديس ساده لوحي نژاد بشر نيست." دکتر کمال فولادی می نویسد:" اسطوره ها مجموعه ای از قصه هایی هستند که با استفاده از بیان تصویری واستفاده از استعاره  وتمثیل به تجسم پدیده های عالم می پردازند." و از ویژگی هایی چون استفاده از شکل قصه، عنصر تخیل، به کارگیری استعاره و بیان هنری  و داشتن مضمون حکمی می باشد.

 (فولادی دکتر کمال، تاریخ اندیشه سیاسی غرب از سقراط تا ماکیاولی، چاپ سوم، انتشارامرکز، تهران 1385 ص 21 )

چنان چه یادآور شدیم گرایش به اسطوره در جای جای ادب عاشورایی دیده می شود. مثلاً محتشم کاشانی می سراید:

شاه شهید خود به عزای خود آمده                                    وز نقل وی گریسته بر خویش زار زار

غلمان  دریده جامه وحورا گشاده مو                               اهل بهشت نوحه گری کرده اختیار

با آن که دربهشت نمی باشدآتشی                                    رضوان ز غم نشسته بر  آتش هزار 

(دیوان محتشم کاشاینی، ص 448 )

ب. نگاه قدسی مآبانه: از آن جایی که جامعه ما یک جامعۀ سنتی است و برپایه دین استوار می باشد، تمام نگره های فردی واجتماعی آن جنبۀ قدسی و الهی پیدا می کند. ادبیات عاشورایی نیز با همین نگرش دینی شکل یافته است. به این شعر توجه نمایید:

بادۀ حقش بکرد مست آن چنان                                        نه سکینه دید و نه اکبر جوان

چشم او برعالم بالابودی                                                   نه به سوی گلثوم و لیلابودی

نه بهشت  و دوزخ اندر یاد بود                                          غرق عشق قادر حیّ ودود

( واعظ سید عبدالحسین، مجموعۀ تاریخ(اشعار)، چاپ پاکستان، ص 24 )

ج. شفاعت: شفاعت به عنوان یک اصل در عقاید دینی ومذهبی ما مطرح می باشد.این مسألۀ در ادب عاشورایی نیز سرایت کرده و بخشی از آن را به خود اختصاص داده است. چنان چه شاعر می سراید:

یا معزالمذنبین غر ق کباییر گشته ام                                   وز تو در خواهی مرادم درحریم کبریاست

یا شفیع المجرمین جرمم برونست از عدد                          وزتو مقصودم شفاعت پیش جدت مصطفاست

دارد از درماندگی دست دعا برآسمان                             وزقبول توست حاصل آنچه او را مدعاست

(دیوان محتشم کاشانی، ص 452 )

د.شهادت وشهید پرستی: شهید وشهادت در جامعۀ ما از ارزش معنوی بالایی برخوردار می باشد. شهادت یک مقام معنوی است که از سوی خداوند به افرادخاصی اعطا می گردد و شهید به عنوان کسی که این مقام معنوی را احراز کرده صاحب کرامت و احترام می باشد. ارتباط شهید باماوراء الطبیعه به او این ویژگی را بخشیده تا برای همیش درجامعه مورد احترام قرار گیرد. اما گاهی این احترام تا آن حد وسعت می یابد و به افراط کشیده می شود که بعد زمینی آن به کلی فراموش می گردد و تنها به جنبۀ آسمانی آن خلاصه می شود. شهادت به عنوان هدف و شهید به عنوان نماد حیات زای جامعه موردتقدیس وپرستش قرار می گیرد؛ مثلا این شعر را بخوانید:

من گدایم گدای  حسینم                                                                  مستحق عطای حسینم

عشق او مایۀ سوز وسازم                                                                   روی او قبلگاه نمازم

از غلامی او سر فرازم                                                                       نوکری برسرای حسینم

(فرقانی کوه بیرونی رحمت الله، نغمه های جانسوز، ص 69 )

و.عدم کنترل اجتماعی: یکی از عواملی که باعث کج روی در مسأله عاشورا گردیده است عدم کنترل اجتماعی –چه به صورت رسمی و چه به صورت غیر رسمی، چه از طریق عامل درونی وچه از طریق عامل بیرونی- می باشد. به عبارت دیگر این موضوع به دلیل سابقۀ ذهنی وفرهنگی که به دست آورده خود به یک سنت تبدیل شده است و امروزه جزو فرهنگ دینی محسوب می گردد. لذا کسی هم جرئت آن را ندارد تا در مقابل آن به صورت مستقیم بایستد و ازخود واکنش نشان دهد. اگر چند واکنش های فردی انجام گرفته اما تا وقتی این واکنش ها جنبۀ گروهی به خود نگیرد، تغییر این الگو بعید ازنظر می رسد.

ز. نبود نقد: چنان چه قبلاً نیز گفتیم آسیب شناسی فرهنگ عاشورا کم تر مورد توجه اندیشمندان و نخبگان فکری جامعه قرار گرفته است. شاید دلیل این امر هراس از برخود با گروهی از اجتماع باشد که هیچ گونه انعطافی را درقبال این مسأله ازخود نشان نمی دهند. به همین دلیل کم تر کسی یافت شده است که از بلندگوی عاشورا صدای مخالف خرافه را بلند نماید.

ح. یادگیری اجتماعی: عامل دیگری که در عاشورا وگسترش حوزۀ تبلیغی آن نقش داشته است مسألۀ یادگیری می باشد. یعنی  وقتی ما به سابقۀ عاشورا در تاریخ کشور خود نگاه می افگنیم بر این باور می رسیم که این فرهنگ از سرزمین دیگر وارد سرزمین ما گردیده است. عراق به عنوان سرزمینی که حادثۀ عاشورا در آن واقع شده است نخستین مبنع الهام عزاداری ها به شمار می رود وبعد کشور هایی که در کنار آن  واقع شده و تأثیرات مذهبی آن را پذیرفته است، نقش بسزایی را در توسعۀ  فرهنگ حسینی ایفانموده و ازطریق ادبیات وارد کشور ما گردیده است. البته مهاجرت ها نیز در این میان بی تأثیر نبوده است. به هرصورت یادگیر خود عامل دیگری در این موضوع تلقی می گردد.

 

 

راهکارها

برای دور شدن آسیب های فوق از فرهنگ وادب عاشورایی باید به موارد ذیل توجه نمود:

1)  مرجع شناسی و مستند سازی تاریخ عاشورا

2) بازشناسی فلسفه قیام عاشوار

3) توجه به مقتضیات زمانی ومکانی عصر حاضر   

4) تأسیس نهاد عاشورا پژوهی

5) سیرۀ شناسی اهل بیت(ع)

6) بیرون کردن عاشورا از مساجد وتکایا به مکاتب ومدارس

7- حرفوی ساختن بنیان های معرفتی مکتب عاشورا

8) حمایت از طرح آسیب شناسی فرهنگ عاشورایی

9) بازنگریِ شیوه های آموزشی مداحی، نوحه،مرثیه وروضه خوانی

10) التزام عملی مخاطبین به استفاده از منابع ومأخذ معتبر( توسعۀ اطلاعات) و تقویۀ روحیۀ مقابله با بدعت ها وخرافات

پایان