قسمت دوم  وپایانی

3- احساس گرایی: سومین خصیصۀ ادبیات عاشورایی احساس گرایی می‏باشد. شاید بپرسید شعر اصولاً برمحور عاطفه می‏چرخد. یکی از عناصری که شعر را از نثر ونظم جدا می سازد همین امر است. بدون داشتن حس وعاطفه چگونه می‏توان به تأثیر گذاری شعر اعتماد داشت؟ در پاسخ باید گفت عاطفه واحساس یکی از جوهره های اصلی شعر محسوب می‏گردد اما کل آن نیست چه این که در تعریف اخیر شعر، شعر از عناصری چون زبان، اندیشه، عاطفه و تخیل ترکیب یافته است. بنابراین، توجه به یک عنصر نمی‏تواند شعر را تکمیل نماید. شعر عاشورایی اغلب با همین ویژگی پدید می‏آید. یعنی احساس وهیجان انگیزی در آفاق چشم شاعر قرار دارد. این یک سویه نگری شعر را از حالت هنری آن بیرون کشیده جنبۀ عرفی می‏بخشد. شاعران عاشورایی با همین هدف به خلق آثار شعری شان دست می‏زنند. حال پرسش دیگری به میان می‏آید که شاعران چه نوع حسی را دنبال می‏کنند؟ زیرا احساس یا برخاسته از منش های فردی است یا ریشه در منش‏های جمعی وگروهی دارد. شعر عاشورایی کدام یک از این دو نوع منش را تعقیب می‏کند؟ درثانی احساس‏ها وابسته به منشأ فرهنگی خود اند. جوامع بشری به دلیل فرهنگ متفاوت، احساس متفاوت نسبت به مسایل و درک پدیده‏ها دارد. افغانستان نیز دارای قلمرو حسی خاص می‏باشد. از این رو از احساس گروهی مختلف برخوردار است. این کشور به دلیل خرده فرهنگ‏های مختلف، احساس جمعی گوناگونی دارد. عاشورا خود نماد فرهنگی محسوب می‏گردد. از این جهت دارای احساس ویژه است. شعر عاشورایی از سایر اشعار به وسیلۀ همین حس ویژه تفکیک می‏یابد. آن چه به این حس ویژه تشخص می دهد دو امر است:

الف. مذهب

ب. سنت

این دو ویژگی همواره حس درونی ویژه ای را در شعر تقویت می  نماید. شعر عاشورایی به دلیل محدودیت احساسی، مخاطبین محدود دارد ونمی تواند خود را  ازمحیط ویژه بیرون سازد.

4- تقدس گرایی: جامعۀ ما یک جامعۀ کاملاً دینی است. درک و برداشت افراد از اشیا  نیز مطابق همین ذهنیت آیینی شکل می‏گیرد. شعرعاشورایی این بینش مذهبی نسبت به پدیده ها را بازتاب می‏دهد. حوادث عاشورا را از منظر مذهب نقل می کند. قیام ونهضت حسین بن علی(ع) را با همین نگره مورد تحلیل قرار می‏دهد. بسیاری از شاعران درگذشته  با برداشت عارفانه نسبت به عاشورا برخورد نموده اند. "عمان سامانی" یکی از شاعران بزرگ قرن سیزدهم هجری قمری است. او داستان برگشتن علی اکبر از میدان را چنین توجیه عارفانه می‏کند:

...کای‌ پدر جان‌ از عطش‌ افسرده‌ام

‌ می‌ندانم‌ زنده‌ام‌ یا مرده‌ام‌

این‌ عطش‌ رمز است‌ و عارف‌ واقف‌ است‌

سر حق‌ این‌ است‌ و عشقش‌ کاشف‌ است‌

  دید شاه‌ دین‌ که‌ سلطان‌ هدی‌ است

 ‌اکبر خود را که‌ لبریز خداست‌

(به نقل از مقاله نام نمادین حسین (ع) در ادبیات عرفانی، محمد اختری)

یا  در جای دیگر از واقعۀ عاشورا چنین تمثیل عاشقانه می‏کند:

ساقی‌ ای‌ قربان‌ چشم‌ مست‌ تو

چند چشم‌ می‌ کشان‌ بر دست‌ تو

در فکن‌ آن‌ آب‌ عشرت‌ را به‌ جام‌

بیش‌ از این‌ مپسند ما را تشنه‌ کام

‌ چیست‌ آن‌ دارالوصال‌ ای‌ مرد‌ راه‌

ساحت‌ میدان‌ و طرف‌ قتلگاه‌

(همان)

حضرت مولوی نیز از شاعرانی است که به جنبه های عرفانی واقعۀ عاشورا  پرداخته  وتفسیر عارفانه ازآن ارایه داده است:

کجایید اى شهیدان خدایى
 بلاجویان دشت کربلایى
 کجایید اى سبک روحان عاشق
 پرنده تر زمرغان هوایى
 کجایید اى شهیدان آسمانى
 بدانسته فلک را در گشایى
 کجایید اى ز جان وجان رهیده
 کسى مر عقل را گوید:  کجایى؟

5- اسطوره گرایی: اسطوره گرایی از دیگر ویژگی‏های ادبیات و شعر عاشورایی به شمار می‏آید. به نظر می‏رسد این امر برخاسته از نوع نگاه قدسی مآبانۀ شاعر باشد. شاعر چون در فرهنگی مثل افغانستان زندگی کرده است، طبعاً از ذهنیت اسطوره گرا بهره‏مند می‏باشد. این ذهنیت اسطوره گرا باعث می‏گردد که شعر واقعیت‏های موجود را نادیده بگیرد. به هرچیز به عنوان یک اسطوره نگاه نماید.

5- عامه گرایی: عرفی شدن شعر عاشورایی از آسیب‏های  جدیی است که جنبه‏های هنری آن  را نابود می‏سازد. هرجا شعر درپی جلب آرا ونظریات عامۀ مردم بوده، کمال هنری خود را ازدست داده است. شعر عاشورایی نیز باگرایش به سمت خواست‏های مردم عام، ناچار برخی ازلطایف وظرایف هنری خود را به فراموشی سپرده است. چه این که هنر هرچه پیچیده تر شود، امکان رهیافت اذهان عامه بدان کمتر می‏گردد. عام مردم معمولاً به دنبال سادگی می‏باشند. هرچه را که زودتر نتیجه بدهد، همان را می‏پسندد.

6- شعار زدگی: نتیجه عامه گرایی درشعر شعار زدگی است. نتیجۀ شعار زدگی هم سطحی گرایی است. در نهایت سطحی گرایی به تنشج و هرج ومرج در شعر منجر می‏گردد.

7- تکرار وتقلید: تکرار وتقلید از دیگر خصوصیات شعر وادبیات عاشورایی محسوب می‏گردد. این حالت حتا جنبه های محتوایی آثار را هم دربر می‏گیرد. کمتر شعری را می‏توان سراغ گرفت که دریافت تازه ای از حواث و وقایع عاشورا ارایه داده باشد ویا به شکل جدیدی توصیف کرده باشد. دلیل این امر را می‏توان در فضای مشترک آثار جست وجو نمود. چون فضای مشترک وجود دارد لذا آثار مشابه خلق می‏شود.

8- مظلوم نمایی: متأسفانه بیشتر مداحان و شاعران ما تصویر نادرستی از حماسۀ عاشورا وامام حسین(ع) ارایه می‏کنند. اینان برای رضایتمندی مردم دست به هرگونه نمایش مظلومانه از حسین (ع) می‏زنند. حماسۀ عاشورا- که حماسۀ تاریخی برای حیات اجتماعی و سیاسی بود- در مدح مداحان وشعر شاعران جنبه های نمادین مظلومیت پیدا می‏کند. اهداف حسین(ع) فراموش می‏شود. حسین به عنوان یک شخص مظلوم درتاریخ مطرح می‏گردد. این گونه برخورد ناصواب منجر به تحریف تاریخ وفرهنگ عاشورا گردیده است. امروزه از زبان مداحان و واعظان چیزهایی شنیده می‏شود که نه در تاریخ کربلا آمده است ونه عقل سلیم آن را باور می‏کند. مثلاً نقل می‏کنند که حضرت لیلا نذر کرد که اگر علی اکبر از میدان به سلامت برگشت از کربلا تا مدینه ریحان بکارد. این روایت جعلی در هیچ کتاب معتبری نیامده است و با هیچ عقلی سازی گاری ندارد. هیچ عقلی نمی پسندد که حضرت لیلا دست به چنین عمل غیر ممکن بزند. برخی از مداحان برای نشان دادن مظلومیت حسین ویارانش می کوشند روایت های جعلی نقل کنند و رخداد دهم محرم را جنبه عاطفی بدهند و عامل آن را تقدیر معرفی کنند.

9- عقل گریزی: از اینجا روشن می‏گردد که شماری از شاعران به جای نگرش معرفت شناسانه نسبت به واقعۀ عاشورا، به صورت های عاطفی  واحساسی پناه می‏آورند. اندیشه وسیاست را که درمحور عاشورا قراردارد، فراموش می‏کنند  وبه عشق وجنون که نماد روشن عاطفه واحساس است توجه می‏کنند. چنانچه درشعر سامانی می‏خوانیم:

محرمان‌ اسرارخود را خواند پیش‌

جمله‌ را بنشاند پیرامون‌ خویش‌

با لب‌ خود گوش شان‌ انباز کرد

 در ز صندوق‌ حقیقت‌ باز کرد

 جمله‌ را کرد از شراب‌ عشق‌ مست

‌یادشان‌ آورد آن‌ عهد الست‌

 گفت‌ شادباش‌ این‌ دل‌ آزادتان

‌ باده‌ خوردستید بادا یادتان

‌ یادتان‌ باد ای‌ فرامش‌ کرده‌ها

 جلوه‌ ساقی‌ ز پشت‌ پرده‌ها

 یادتان‌ باد ای‌ به‌ دلتان‌ شور می

‌آن‌ اشارت‌های‌ ساقی‌ پی‌ ز پی‌