(نگاهي به دفتر ك. ز. س از علي احمد ابراهيمي)

"کم کم شبیه زمستان خیلی خسیس" عنوان مجموعه شعری است از علی احمد ابراهیمی. عنوان جالبی است. از همان آغاز توجه آدم را به خود جلب می‏کند. خصوصاً برای کسانی که با فوت وفن شاعری آشنایی داشته باشد، این عنوان دلچسپ می‏باشد. البته یک کمی طولانی است. وقتی بخواهی چیزی در بارۀ آن بنویسی باید از حروف اختصاری کار بگیری ورنه  یک صفحه از عنوان پر می‏شود. عنوان‏های طولانی امروزه باب شده است. شاید انتخاب این عنوان از این باب نبوده باشد بلکه ناشی از نگاه زیبایی شناسانه شاعر باشد. ولی به هرصورت مجبور هستیم که با حروف اختصار" ک. ز. س" از آن یاد کنیم. این دفتر 24 عنوان شعر را در خود احتوا می‏کند. 56 صحفه دارد و در سال 1389 در ایران به نشر رسیده است.

این مختصر آشنایی ما با این کتاب است. اما اگر بیش‏تر آشنا شویم باید لباس غواصی به تن کنیم. یا به عنوان خواننده ویا به عنوان منتقد به سراغ آن برویم. در هردو صورت باید شعر‏ها را به شکل فردی ویا این مجموعه را به شکل کلی تجزیه کنیم تا ملاحظات مورد نظر از آن به دست آید.

در نگاه فردی وقتی این مجموعه را مطالعه می‏کنیم چند ویژگی برجسته در آن به نظر می‏رسد:

1-     نقش کلمه‏ها:  کلمه‏ها در شعر نقش متفاوت نسبت به نثر دارند. شعر جایی است که به کلمات امکان می‏دهد تا سطح پرواز‏شان را گسترده‏تر بسازند. در نثر واژه‏ها در چنبرۀ معنای حقیقی خود سیر می‏کنند اما در شعر این محدودیت وجود ندارد. بنابراین هرچه دامنۀ پرواز کلمات بیش‏تر گردد، به همان اندازه شعر بُعد پیدا می‏کند وهرچه بر ابعاد شعر افزوده شود، شعر تفسیر پذیر‏تر می‏شود.  در دفتر " ک. ز. س" واژه‏ها به دو صورت به ایفای نقش پرداخته‏اند؛ به صورت فردی معمولاً همان مفاهیم حقیقی وقراردادی را باخود یدک می‏کشند اما به شکل ترکیبی دست به ایجاد وخلق مفاهیم بدیع می‏زنند. به این نمونه‏ها نگاه کنید:

پاهای من نوشتن نمی‏دانند..

من عاشقم که لمس کنم

                                عبور گچ‏ها را

از رودخانه‏های کوچکی

                                که به امضای تو ختم می‏شوند(ص9)

یا:

هرچه خودم را درز می‏گیرم

چه قدر باید چشم‏هایت را

از لابلای دفتر شعرم بتکانم..

تا چشم‏های جویده ات را در دهانم بگذاری

این چشم هضم نمی‏شود

این معده

این چشم (ص15)

دراین شعر‏ها کلمات مفاهیم حقیقی خود را از دست داده اند. مفاهیم جدید‏تری را با خود آورده‏اند.

2- اسطوره سازی: شعر زبان نمادین است. تمام کلمات نقش اولی خود را در بافت زبان از دست می‏دهند وبا نقش جدید خود به میدان می‏آیند. نماد‏ها وقتی تبدیل به اسطوره می‏گردند برجستگی خاصی پیدا می‏کنند. مثلا نماد مادر، مریم، اسب از جمله نماد‏هایی اند که به مرور زمان تبدیل به اسطوره شده اند. یک شاعر وقتی از یک نماد به صورت مکرر وبا هدف و پشتوانه قوی استفاده کند، آن نماد تبدیل به اسطوره می‏گردد. البته مرور زمان و تکرار شرط اساسی آن به شمار می‏رود. علی احمد ابراهیمی در کتاب " ک. ز. س" از این قاعده پیروی کرده وبه تکرار برخی از سمبل‏ها پرداخته است.مثلاً واژۀ "قطار" در این دفتر نقش مهمی را بازی می‏کند. به گونه ای که می‏توان آن را در شمار واژه‏های کلیدی این مجموعه به حساب آورد.

بدون چمدان از قطار پیاده می‏شویم

و ابتدای حادثه نزدیک است(ص13)

در جای دیگر این مفهوم با کلماتی چون خیابان واتوبوس پرورش پیدا می‏کند:

خوابم نمی‏برد

پر از تمام خیابان‏های شهر

بن بست و ازدحام وشلوغی

بودن کنار خیابان برای هیچ

حتا نفس نفس زده از راه می‏رسد

                                تنها‏ترین اتوبوس خیابان خواب(ص11)

این تکرار‏ها باعث شده اند تا شعر در داربست واحدی ساختار درونی خود را تکمیل نماید.

3- کلید گذاری: منظوراز کلید گذاری درشعر آن است که شاعر برای فهم معنا واژۀ کلیدی را در درون یک شعر جا سازی می‏کند. به گونه ای که شعر در محور همان "کلید واژه" به چرخش در می‏آید و در نهایت تمام معنا وفضا درحول آن، قابل درک می‏گردد. در دفتر " ک. ز. س" نیز نمونه‏هایی از این کلید واژه‏ها را می‏توان یافت. مانند سیگار، قطار، خیابان، پرنده، چشم، پنجره، گنجشک ... :

یک پنجره دو کلیک و...

گنجشک کوچکی خودش را

                                به شیشه می‏کوبد

کم کم شروع می‏شود...(ص18)

4-بیگانگی زبانی: به قولی، شعر از زبان شروع شده و در زبان ختم می‏شود. زبان هم از عناصر مهم فرهنگ است. بناءاً هنگامی که شعر تولید می‏گردد با خود تمام یا بخشی از فرهنگ را به ارمغان می‏آورد. در دفتر " ک. ز. س" واژه‏هایی وجود دارد که در زبان روزمرۀ ما به کار نمی‏روند مانند سیگار، قطار، خیس، چمدان، اتوبوس، قرمز، صندلی،... این واژه‏ها با فرهنگ ما بیگانه‏اند. اگرچند معادل آنها(سیگرت، ریل، بیگ، بس) نیز اصل ونسب بومی ندارند ولی به هرصورت در زبان ما راه یافته وجزو فرهنگ گفتاری ما به حساب می‏آیند. استفاده از واژه‏هایی كه اصالت بومی ندارند یا فعلاً در زبان مارایج نمی‏باشند، نمی‏تواند ارزش ادبی به حساب آید چه این که ارزش‏ها فرهنگ را می‏سازند و آوردن یک واژۀ غیر بومی ممکن است این آسیب را به زبان وارد نماید. این مسأله در شعر تمامی شاعران مهاجر دیده می‏شود. دلیلش هم تأثیر پذیری از محیط است. این که این رفتار چه اندازه خوب وچه اندازه بد است، جای بحث جداگانه دارد لیکن این قدر می‏توان اذعان کرد که هر واژه که در شعر وارد می‏گردد بار کلان فرهنگی را باخود انتقال می‏دهد.

 اما در نگاه کلی این مجموعه دارای ویژگی‏های ذیل می‏باشد:

1- کشف: شاعر در دفتر " ک. ز. س" به دنبال کشف‏های شاعرانه است. سعی می‏ورزد تا با درهم آمیزی عناصر متعدد زبانی به دریافت‏های ویژه برسد. کشف‏های شاعرانه در دفتر مذکور محصول برخورد‏های زبانی ویا بازی‏های زبانی می‏باشد.به این نمونه‏ها توجه نمایید:

ما با زبان

به زبانت آویزانم

فعلا که حمل می‏کنی ام

                چیز دیگری‏ست (ص30)

یا:

پروانه ام نشسته به تابوت و

دریای هرشبه‏ام

                هامون

                                مانده به گل

توفان خسته‏ای که روی صدایم

                                نشسته و

این فال حافظم که

                                به کنعان نمی‏رود (ص 55)

2- موسیقی: ریتم وآهنگ در این دفتر فضای شنیداری برای شعر‏ها ایجاد کرده است. هر خواننده وقتی شعر‏ها را می خواند حس می‏کند میان پرندگان آواز قرار گرفته است. این مسأله به شعر جذابیت وصمیمت بیش‏تر بخشیده است. هرچه به سمت آخر کتاب می‏رویم موسیقی را بیش‏تر حس می‏کنیم. این می‏رساند که شاعر اندک اندک به دریافت‏های ویژه از شعر می‏رسد. می‏خواهد با ترکیب کردن عناصر زبان در آهنگ و ریتم، گویایی شعر را دو چند سازد؛ چنانچه در شعر فوق دیدیم.

3- وحدت عمودی: شعر وحدت خود را از چند راه به دست می‏آرود ازجمله برقراري ارتباط بیش‏تر میان واژه‏ها ومشترک سازی فضای شعر. شعر‏های دفتر " ک. ز. س" از این خصوصیت بهره‏مندند.رابطۀ واژگان به نحوی حفظ شده که همۀ آنها در یک فضا، زندگی مشترک خود را دوام می‏بخشند.

4- فرم: نهایت چیزی که می‏توانیم در بارة اين دفتر بگوييم اين است كه شاعر تلاش ورزيده تا ساختار شعر خود را گرايش­هاي پست مدرنستي بدهد. اين كه آيا واقعاً شعر­هاي اين دفتر از ويژگي­هاي پست مدرنستي برخوردار است يا خير؟ نيازمند دقت بيش­تر است ولي اين قدر مسلم است كه برخي از خصوصيات شعر پست مدرن را در خود دارد. شاعر خواسته يا ناخواسته ميان شعر جديد و شعر پست مدرن پيوند ايجاد كرده است. شكستن هنجار­ها و قطعيت­ها از صفات بارزي است كه در اين دفتر به چشم مي­خورد. اين ويژگي­ها را در سروده­هاي آخر كتاب بهتر مي­توانيم پيداكنيم. به اين نمونه دقت كنيد:

گوگرد خيس به چشمان باران كشيده­ام

حالا هزار بار

اين خاك تيره

اگر مشت مشتشان كني

                خاكستر به كفايت نمي­دهد

باران

                كه روي لالة گوشم نشسته است

با مانده­هاي له شده بر جانمان

                با مانده­هاي له شده بر جايمان

فرصت براي بستن چيزي

                                نمانده است. (ص 51)

به هرترتيب گرايش­ به فرم را در اين دفتر به وضوح مشاهده مي­كنيم چه آگاهانه وچه ناآگاهانه شعر به فرم خود روي آورده است. روي همين لحاظ مي­توان اين دفتر را يكي از مجموعه اشعار فرميك خواندني طي چند سال اخير به حساب آورد. اميد واريم شاهد كار­هاي ماندگارتر شاعر باشيم.