بررسی نگرش مردم نسبت به جنگ و صلح در آینه ضرب المثلهای دری
- محمودجعفری
مقدمه
صلح و جنگ دو پدیدهای است که همواره با آدمی بوده و هست. از اینرو در فرهنگ شفاهی جوامع، جای پای ویژهای برای خود اختصاص داده است. در ادبیات فلکلور مردم افغانستان، جنگ و صلح دو عنوان جداگانهای است که مردم نسبت به یکی نگرش مثبت داشته و نسبت به دیگری نگرش منفی از خود نشان دادهاند. ضرب المثلها که قسمت اعظم ادبیات شفاهی ما را تشکیل میدهد، از این کنشهای اجتماعی سرشار میباشد. اگر محققی بخواهد فرهنگ سیاسی مردم افغانستان را مورد سنجش قرار دهد، طبعاً آسانترین راه، مطالعه ضرب المثلها خواهد بود. چه اینکه ضرب المثلها آینۀ تمامنمای فرهنگ، باور، اعتقادات و رسم و رواجهای مردم میباشد. از همین خاطر مردمشناسی به ضرب المثل به چشم ابزار سنجش نگرش یک جامعه نگاه میکند و از آن برای اتخاذ تصامیم کلان ملی سود میبرد.
با توجه به این مهم، مقالۀ حاضر نیز سعی میکند تا از طریق تحلیل گفتمانی ضرب المثلهای دری، به این مهم دست یازد و بداند که نگرش جامعه نسبت به جنگ و صلح چگونه است و مردم نسبت به این دو پدیده چگونه فکر میکنند. آنچه در این راه کمک و دستیار ما خواهد بود، تحقیقی است که در کتاب «گزینه ضرب المثلهای موضوعی افغانستان» صورت گرفته است. این کتاب راه را برای پژوهش حاضر آسان ساخته و ضرب المثلهای دری را به صورت دستهبندی شده در خود گرد آورده است. از آنجایی که این دو پدیده در آینه ضرب المثلهای دری مورد مطالعه قرار نگرفته، بناءاً گفته میتوانیم که مقالۀحاضر مقالۀ تازه میباشد.
تعریف مفاهیم
صلح
صلح در لغت کلمه عربی به معنای آشتی و توافق و پیمانی است که بر اساس آن دعوایی را حل و فصل کنند. در برخی از لغتنامهها به معنای سازش، از بین بردن نفرت مردم، عدل و انصاف نیز آمده است.
در زبان عربی کلمه سلام و در زبان عبری Shalomبه معنای عدم خشونت ساختاری و وجود عدالت به کار رفته و مترادف با صلح دانسته شده است. در زبان چینی کلمه ping و در زبان جاپانی واژه Heiwa به معنای صلح توأم با عدم خشونت و سازگاری متقابل اجتماعی استعمال شده است. همچنین در زبان هندیShanti و در زبان بودایی Ahimsa به معنای رفتار صلحجویانه و تفکر سازگارانه آمده است.PEX در زبان رومی به معنای فقدان خشونت تحت لوای قوانین حقوقی Erene و در زبان یونانی به معنای عدالت و هماهنگی ذکر شده است.(فتحی واجارگاه، 1388: 27 )
همچنان که برای صلح تعریفهای گوناگونی را ذکر کردهاند، برداشتهای متفاوتی نیز از آن انجام شده است. طبق تحقیقاتی که در ایالات متحده امریکا صورت گرفته، مردم امریکا صلح را به معنای زندگی دور از خشونت و توأم با عدالت اجتماعی و آزادی بیان میفهمند. مردم استرالیا از صلح عدم خشونت، وجود همکاری مدنی، فهم متقابل و بردباری تعبیر کرده اند.
در کل دو دیدگاه در باره صلح وجود دارد؛ مطابق یک دیدگاه صلح یعنی عدم جنگ و خشونت فزیکی که تعبیر دیگری از صلح منفی است. اما براساس دیدگاه دوم صلح یعنی تلاش در جهت ایجاد جامعه برابر و عادلانه که معنای دیگری از صلح مثبت میباشد.
در مجموع میتوان گفت که «منظور از صلح، عدم خشونت در کلیه اشکال مستقیم و غیر مستقیم آن، و تضمین حقوق اعضای جامعه است، به نحوی که همه آنها در قدرت و توزیع منابعی که در حفظ آن نقش دارند، مشارکت نمایند. صلح در حقیقت فرایندی است در برگیرندۀ مجموعهای از مهارتها در راستای برقراری ارتباط و رعایت قواعد اخلاقی که هیچکس از آن متضرر نمیشود.»( فتحی واجارگاه، 1388: 29)
جنگ
برای جنگ نیز تعریفهای مخلتفی ذکر کردهاند. در یک تعریف، جنگ «برخورد میان دو یا چند دولت است که در آن نیروهای مسلح طرفها، درگیر اقدامات خشونتآمیز متقابل میشوند» ( برزنونی، 1384 : 79 ). جنگ به لحاظ هدف و غایت «عبارت است از فتح، دفاع مشروع، حفظ منافع ملی، اجرای حقوق، تغییر نظام حقوقی و اجرای یک تصمیم جمعی که جنبۀ نظم بینالمللی دارد» (پیشین). از منظر حقوقی «جنگ به عنوان ابزار سیاست ملی، مجموعه عملیات و اقدامات قهرآمیز مسلحانهای است که در چارچوب مناسبات کشورها روی میدهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با کشورهای ثالث میشود» (پیشین: 80).
در کل جنگ چیزی است که در مقابل صلح قرار دارد. از آنجایی که صلح مفهوم جدید پیدا کرده و شامل هرگونه رفتار صلحآمیز میشود جنگ نیز هرگونه اقدامی میباشد که باعث اخلال صلح گردد چه خشونتآمیز باشد یا نباشد.
ضرب المثل
«ضرب المثل یا مَثَل سایر بخشی از فلکلور و شاخهای از ادبیات شفاهی و آن سخن کوتاه منثور یا منظومیاست که بیانگر مضمون اخلاقی یا اجتماعی یا اندرز و دستوری در باب زندگی باشد.» (شریفی، به نقل از جعفری، 1394: 10). به تعبیر دیگر ضرب المثل جمله کوتاه و سادهای است که به نظم یا نثر موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در بیان پندآمیز حکایت میکند. «برقعی» تعبیر جامعتری از ضرب المثل آورده است. او مینویسد: «ضرب المثل یک جمله کوتاه به نظم یا نثر و گاه در بردارندۀ پند و دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو میبرد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود میفرستد و انفعالات و هیجاناتی در نفس او به وجود میآورد » (برقعی به نقل از گندمکار به نقل از جعفری، 1394: 9).
ذوالفقاری تعریف دیگری از ضرب المثل آورده است و آن اینکه «ضرب المثل جملهای است کوتاه، گاه استعاری و آهنگین، مشتمل بر تشبیه، با مضمون حکیمانه و برگرفته از تجربیات مردم که به واسطۀ روانی الفاظ و روشنی معنا و لطافت ترکیب، بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر و یا با تغییر جزئی در گفتار خود به کار برند.» (ذوالفقاری به نقل از جعفری، 1394: 27).
در کل ضرب المثل را میتوان با ویژگیهایی چون کوتاهی، سادگی و روانی، پندآمیز و اخلاقی بودن، مشخص نبودن گوینده، انتقالپذیری و اختلاف روایت، تعمیمپذیری، آموزش و اندرزدهی، عام فهم بودن، ایجاز، استفاده از تشبیه و کنایه، بلاغت، وزن و آهنگ، شهرت و رواج، تأثیرگذاری، چندوجهی بودن، صحت معنا و ...از سایر جملات حکیمانه و کلمات قصار باز شناخت.
تعبیرات و اصطلاحات مشابه و گاه مترادف دیگری نیز برای ضرب المثل بر شمردهاند مانند، مثل، امثال و حکم، فرهنگ عامه، ادبیات فلکلور و ...
موضوعات ضرب المثل
از آنجایی که ضرب المثل برخاسته از تمام ابعاد زندگی شخصی و اجتماعی مردم است، لذا تمام بخشهای زندگی فردی و گروهی مردم را دربر گرفته است؛ از نان و غذا گرفته تا سیاست و فرهنگ. از اینرو کمتر موضوعی را میتوان پیدا کرد که در مورد آن ضرب المثلی وجود نداشته باشد. خدا، پیامبر، قیامت، علم، جهل، فقر، نیکی، جوانمردی، امید، آرزو، شادکامی، عشق، خوشبختی، خیانت، وفا، تعهد، اتحاد، و... همه مضامینی اند که در مورد هریک آنها دهها ضرب المثل آورده شده است. جنگ و صلح نیز یکی از این موضوعات است که پیرامون آنها ضرب المثلهای زیادی در زبان دری ذکر شده است.
برای اینکه به طور دقیق نگاه جامعه به مسأله جنگ و صلح را بدانیم، لازم است ضرب المثلهای ذکر شده در زبان دری را مورد مطالعه قرار دهیم. برای این کار نخست باید مؤلفههای جنگ و صلح را ذکر کنیم سپس به تفکیک، ضرب المثلهای مرتبط با آن را یادآورد شده و اگر لازم شد، تحلیل و بررسی نماییم.
مؤلفههای جنگ و ضرب المثل
همچنان که از تعریفهای فوق روشن شد، مفهوم جنگ تنها در برخوردهای فزیکی و خشونتآمیز خلاصه نمیگردد بلکه هرآنچه مخالف صلح باشد جنگ خوانده میشود. با توجه به این تعبیر از جنگ، مؤلفههای آن نیز گوناگون ومختلف میباشد. براساس آنچه در کتاب «گزینه ضرب المثلهای موضوعی افغانستان» آمده، مؤلفههای اساسی آن عبارتند از: آزادی، خشونتگرایی، انتقام، بزرگسالاری ، بیگانه و دشمن ستیزی، تضاد، چشم و همچشمی و سیالداری، خرافهگرایی، دروغ، ریا و دورویی، زخم زبان، زنستیزی، سنتگرایی، ظلم، عدم اعتماد، عصبیت و افراطگرایی، مردسالاری، لجاجت، ناامنی و جنگ، نسبگرایی، ننگ وغیرت، نگرش منفی نسبت به حکومت و نگرش منفی نسبت به زمامدار. از میان این الگوها در اینجا فقط به چند مورد اشاره میشود:
الف. ظلم
ظلم یکی از موضوعاتی است که همواره در ادبیات شفاهی مطرح بوده و هست. زیرا ظلم و ستم خود ریشه در افعال انسانها از زمان پیدایش تا امروز دارد. از اینرو با واکنشهای گوناگون مواجه بوده است. در ادبیات دری نیز مردم ما واکنشهای منفی نسبت به آن داشته و آن را در قالب جملات متفاوت بیان کردهاند مانند:
از ظلم ظالم و تهمت ناحق خدا نگه داردش/ ظلم امروز و ظلمت فردا/ ظلم ظالم بر سر اولاد ظالم میرود/ ظلم دیر دوام نمیکند/ خانه ظالم آخر خراب است/ ستمگر رفت و لعنت برایش ماند (جعفری، 1394: 51).
اکثر یا قریب به اتفاق ضرب المثلهایی که در این ارتباط ذکر شده، نشان دهندۀ دو نکته است؛ یکی اینکه ظلم ظالم هیچگاه بیپاسخ نمیماند. ظالم همیشه نمیتواند ظلم کند. ناچار روزی گرفتار ظلم خود خواهد شد و به جزای اعمال خود خواهد رسید؛ دیگر اینکه این واکنشها عمدتاً ریشههای مذهبی داشته و با نوعی از نفرین و دعا سرو کار دارد مانند این مثلها: آه مظلوم اگر سر شب نگیرد آخر شب میگیرد/ آسیاب خدا دیر میگردد و خوب آرد میکند (پیشین).
ب. ناامنی و جنگ
جنگ و ناامنی نیز در ادبیات شفاهی حضور چشمگیر دارد. چیزی که بیش از همه مطالعۀ این موضوع را در ضرب المثلها جذاب و شیرین میسازد تحلیلها و تفسیرهای متفاوت از جنگ و ناامنی است. مردم ما نسبت به جنگ برخوردهای متفاوتی از خود نشان داده است. به این نمونهها توجه کنید:
چای نخورده جنگ نمیشود/ سیاهی لشکر نیاید به کار، دو صد مرد جنگی به از صد هزار/ دو تا موش جنگ کند پای یکش میشکند/ جنگ زرگری میانجی نمیخواهد/ جنگ خرمن، سر خرمن / جنگ با شمشیر، معامله با پول/ هرجا لنگه، جنگه/ درخت گفت: اگر دسته تبر از خود من نبود کسی مرا قطع نمیتوانست/ تفنگ بیباروت صدا نمیکند/ جنگ زنان، قتل مردان/ در جنگ حلوا تقسیم نمیشود (پیشین، 69).
در این ضرب المثلها شما شاهد تفسیرهای متفاوت از جنگ هستید؛ تفسیرهایی که از تجربیات زندگی مردم ناشی شدهاند. ضرب المثل «چای نخورده جنگ نمیشود» نشانۀ اینست که هر جنگی نیاز به آمادگی و امکانات لازم دارد. بدون امکانات امکان پیروزی وجود ندارد. چنانچه همین موضوع را در ضرب المثل دیگر (تفنگ بیباروت صدا نمیکند) به گونۀ دیگر بیان کرده است. ضرب المثل «دوصد مرد جنگی بِه از صد هزار» نشاندهندۀ نقش مهارتی نیروهای رزمی میباشد. این ضرب المثل به وضوح بیان میکند که لشکر عظیم در جنگ بُرد را حتمی نمیسازد آنچه زمینۀ برد را فراهم میکند، افراد ماهر و شجاع است که توانایی رزمیدن را داشته باشند. در ضرب المثل «اگر دستۀ تبر از خود من نمیبود کسی مرا قطع نمیتوانست» بر مسأله خیانت در صفوف اردو و ارتش تأکید میکند و آن را عامل ضعف و شکست لشکر قلمداد مینماید. و دهها ضرب المثل دیگر که هرکدام بر یکی از اصول جنگی تأکید میکند و اندرزی است برای جنگجویان و حافظان مرزهای کشور.
ج. انتقام
انتقام در فرهنگ عامه گاهی جزو مفاخر محسوب میگردد. در برخی جوامع قبیلوی، از جمله سنتهایی است که ریشه بسیار طولانی در فرهنگ آن جوامع دارد. در افغانستان نیز معالاسف چنین چیزی وجود دارد و در بعضی از مناطق به آن افتخار میکنند. این امر سبب شده است تا میان گروهها و قبیلههای رقیب کشت و خونهای بسیاری رخ دهد و دهها تن جان خود را در پای همین سنت خرافی از دست دهند. به همین خاطر میبینیم در ضرب المثلها به شکل اندزر آمده و انتقام امر منفی شمرده شده است. مانند این ضرب المثلها: خون با خون شسته نمیشود/ یا: خون را با خون نمیشویند/ خون ناحق خواب نمیکند/ از کینه کینه خیزد و ازمهر مهر/ بدی کردی خبردار باش (پیشین: 35).
د. زور و خشونت
خشونت و زور در ضرب المثلهای دری به عبارات مختلفی آمده است. به این نمونهها دقت کنید:
از زور ما رستم شد، آخر به ما دشمن شد/ بالای هردست دستی است/ چارۀ درد دندان، کندن است/ پشک که به دور باشد، موشها بازی میکنند/ سگ ماده در لانۀ خود شیر است/ کی را زور داد که ظلم نکرد، کی را زر داد که سود نخورد/ مشت با سندان برابر نیست/ سرش بوی قرمه میدهد/ زور کم و قهر بسیار/ شیر خانه روباه بیرون/ آب زور سربالا میرود/ زور قالب ندارد/ گرگ اگر پیرهم شود زور روباه را دارد/ عقاب، مگس را شکار نمیکند/ زور بالای زور، خداهم بالای زور/ از دست ماندی از خدا ماندی.... (پیشین، 33).
هریک از این ضرب المثلها به نحوی از باورها و اعتقادات مردم نسبت به قدرت و زور حکایت میکند. طبق این برداشت، آب زور همیشه سربالا میرود، برخلاف کسی که از توانایی و قدرت محروم است. به تعبیر دیگر کسی که قدرت و توانایی دارد همیشه حاکم است.
مؤلفههای صلح
همچنانکه جنگ و خشونت جایگاه خاصی را در ضرب المثلهای دری به خود اختصاص داده است، صلح نیز از مفاهیمی است که در فرهنگ عامه جایگاه ویژهای دارد. زیرا صلح ریشه در فرهنگ اسلامی دارد و مطابق دستوارات اسلامی هر مسلمان وظیفه دارد تا از صلح حمایت نماید و در راه ترویج آن از خود مایه گذارد و در راه رسیدن به آن تلاش ورزد. افغانستان نیز یک جامعه اسلامی است؛ از اینرو در ادبیات شفاهی مردم آن، به همان اندازه که از جنگ یاد شده و نسبت به آن نفرت نشان داده شده، از صلح نیز یادآوریشده و نسبت به آن اظهار علاقه گردیده است. برای اینکه این موضوع بیشتر روشن گردد نخست مؤلفه صلح را برمیشماریم و سپس در ذیل آن ضرب المثلهای مرتبط به آن را میآوریم.
مؤلفههایی که از صلح میتوان در اینجا ذکر کرد عبارتند از: آخرتگرایی، اعتدال و برابری، ایمان، شفاعتخواهی، تبعیت از مشورههای محلی، تبعیت از قانون، تواضع، مشارکت و تکثرگرایی، حقخواهی، راستی و صداقت، اطاعتپذیری، شایستهسالاری، صبر و قناعت، صلح، عشق، بخشش، عقل و علم گرایی، فردگرایی، فقر، قدرشناسی، قناعت، قول و وفا، کرامت و شرافت انسانی، محبت، مهمان، میهنپرستی، ضد تبارگرایی، نفی زور و خشونت، نیکی ...
حال به چند مؤلفه از مؤلفههای مذکور اشاره میکنیم:
الف. صلح
صلح از خواستههای اساسی بشر بوده و هست. هیچ جامعهای نیست که به صلح نیاز نداشته باشد. از این جهت صلح در فرهنگ و سنن همۀ اقوام جایگاه خاص دارد. مردم افغانستان به عنوان مردمی که پیشینۀ تمدنی و فرهنگی بسیار قوی دارد، در بارۀ صلح حرف و حدیثهای فراوانی دارند. مولانا از شخصیتهای علمی و ادبی این سرزمین است که دربارۀ صلح سروده است:
جمع باید کرد اعضا را به عشق/ تا شوی خوش همچو سمرقند و دمشق (بازرگان:211).
با این حساب صلح بخش مهم ادبیات ما را تشکیل میدهد. در ادبیات شفاهی نیز نقش صلح برجسته است. چنانچه دراین ضرب المثلها که «تا صلح توان کرد درِ جنگ مکوب/ یا: تخته که به تخته جور بیاد حاجت نجار نیست/ یا: به جای اینکه حرف بدل کنی کوچه بدل کن»(پیشین:50) بر این مسأله تأکید میورزد.
ب. عدالت و اعتدال
عدالت و اعتدال از جمله نیازهای فردی و اجتماعی انسان به حساب میآید. حرکت در مسیر اعتدال و همچنین عدالت میتواند، انسان را از بنبستهای زیادی نجات دهد. در فرهنگ عامه نشانهها و الگوهای فراوانی از این موضوع دیده میشود؛ به عنوان مثال میتوان به این ضرب المثلها اشاره کرد:
اندازه نگه دار که اندازه نیکوست، هم آسایش خلق وهم آسایش دوست/ برابر دروغش پاغنده زد/ هر ناخن درد خود را دارد/ پنج انگشت برادر هستند و برابر نه/ نه به آن شوری شور و نه به آن بینمکی/ عدالت بهتر از عبادت است/ شمشیر عدالت غلاف ندارد/ عدل ترازوی خدا در زمین است/ آن قدر بار کن که بکَشَد نه آنقدر که بکُشَد/ پایت را به اندازۀ گلیمت دراز کن/ یک کاری شود که نه سیخ بسوزد و نه کباب/ کاری بکن به اندازه که تو را از پای نندازه/ همه را با یک چشم میبیند.... (پیشین:30-31).
همۀ ضرب المثلهایی که در این باب آمدهاند انسان را به رعایت عدالت و اعتدال دعوت میکند. طبق این ضرب المثلها، انسان درهیچکاری نباید افراط بکند. هرکار به اندازه خوب است. اگر از اندازه بیشتر شد، آسیب میبیند.
ج. عشق
عشق موضوع مهم دیگری است که در فرهنگ و ادبیات عامه جایگاه بزرگی را به خود احراز کرده است. در ادبیات شفاهی دری ضرب المثلهای زیادی در این باب نقل شده است. مانند:
عشق کور است/ عشق مانند مشک بو دارد/ عشق و درد و سرفه را نمیتوان پنهان کرد/ عشق تیز زود سرد میشود/ عاشق نبود زعیب معشوق آگاه/ عاشقی پیداست از زاری دل/ عاشق بیپول شبدر درو میکند/ عشق آمد و غمهای دیگر پاک ببرد/ عشق آنست که دیوانه کند ملا را/ عشق را از تیغ و خنجر باک نیست/ عشق و جنون همسایه در به دیوار است/ عشق که از منطق استمداد کند دروغ است/.... (پیشین: 51-52).
بیشتر ضرب المثلهایی که در بارۀ عشق وارد شدهاند، به توصیف عشق و بیان خصوصیات و ویژگیهای آن پرداخته است. در ظل همین خصوصیات، گاهی به اندز و نصیحت نیز اشاره کرده است مانند عاشق بیپول شبدر درو میکند. یا: عشق کور است. یا: عشق و جنون همسایه در به دیوار است.
بحث ونتیجهگیری
ضرب المثلها بخش مهمی از ادبیات شفاهی را تشکیل میدهد. ضرب المثلها بیانگر افکار و اندیشههای یک ملت است. شناخت ضرب المثلها به مثابه شناخت یک جامعه تلقی میگردد. فرهنگ سیاسی یک جامعه را میتوان از ضرب المثلهای آن جامعه به دست آورد. افغانستان کشوری است که از لحاظ منابع ادبی بخصوص ادبیات شفاهی غنی میباشد. ازاینرو اگر بخواهیم فرهنگ سیاسی و نوع نگرش مردم نسبت به یک موضوع بهویژه موضوعات سیاسی را مورد بررسی قراردهیم، مطالعه ضرب المثلها بهترین طریقه به شمار میرود. بنابراین اگر بخواهیم نگرش مردم افغانستان نسبت به جنگ و صلح را ارزیابی کنیم، بهترین گزینه برای سنجش این نگرش، بررسی ضرب المثلهای دری است.
با توجه به ضرب المثل های گردآمده در کتاب «گزینه ضرب المثلهای موضوعی افغانستان»، مقاله حاضر سعی نموده تا ضمن مطالعه ضرب المثلها در این خصوص، میان ضرب المثلهایی که در خصوص جنگ گرد آمدهاند با ضرب المثلهایی که در خصوص صلح گردآمدهاند، مقایسهای انجام دهد. دراین مقایسه روش شده است که مؤلفههایی که در این کتاب (گزینه ضرب المثلهای موضوعی افغانستان) در ارتباط به جنگ ذکر شده،24 مورد و مؤلفههایی که در ارتباط به صلح جمعآوری شده، 30 مورد بوده است. این مطلب، میرساند که نگاه مردم نسبت به جنگ با نگاه مردم نسبت به صلح تا حدودی نزدیک بهم میباشد. تفاوت زیادی میان آن دو دیده نمیشود. تنها فاصله میان آنها 6 مورد میباشد. میان تعداد ضرب المثلهایی هم که برای هر دو مؤلفه ذکر شده، تفاوت فاحشی به نظر نمیرسد؛ برای گزینه جنگ 680 ضرب المثل و برای گزینه صلح 501 ضرب المثل آورده شده است که باز هم فاصله میان هرکدام زیاد نمیباشد.
به این ترتیب به نتیجه میرسیم که میزان واکنش مردم افغانستان نسبت به پدیدههای صلح و جنگ با اندک تفاوتی برابر میباشد. در مورد صلح شدیداً حمایت کننده است و در مورد جنگ به شدت نفرت خویش را اعلام میدارند.
منابع
بازرگان، محمد نوید. (بی تا). مولانا و جهان صلح یک رنگ. همایش بینالمللی اندیشههای جهانی مولانا جلالالدینمحمد بلخی.
برزنونی، محمدعلی. (1384). اسلام؛ اصالت جنگ یا اصالت صلح؟. مجله حقوقی. ش 33. نشریه مرکز حقوقی بینالمللی معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری. صص 73-157.
جعفری، محمود. (1394). گزینه ضرب المثلهای موضوعی افغانستان. کابل: مرکز منبع معلومات افغانستان در پوهنتون کابل.
فتحی واجارگاه، کورش. (1388). بررسی جایگاه صلح و جنگ در کتب درسی دوره ابتدائی کشور. پژوهشنامه دانشکده ادبیات.
نوت: این مقاله در فصلنامه ادبی سپیده -شماره 10 به چاپ رسیده است.